اعتراض به حضور مخالفین نظام و جاسوسان در اردوگاه ها
در 1361، یک روز گروهی 9 نفره شامل شش مرد و سه زن از مخالفان جمهوری اسلامی با هماهنگی مسئولان عراقی و با هدف تأثیرگذاری بر اسیران جوان و نوجوان به اردوگاه آمدند. حدود پنجاه نفر از اسیران کمسنوسال را در سالنی در مقر فرمانده اردوگاه جمع كردند. در مجموع هرکدام که صحبت میکردند، جنبههایی از موضوعات را مطرح و سعی میکردند با برانگیختن احساسات و عواطف اسیران به تأثیرگذاری حرفهایشان عمق بیشتری ببخشند... در نهایت، تعدادی از اسیران نوجوان و جوان ضمن اعتراض به حضور آنان در خاک دشمن، به ادعاهای آنها پاسخ دادند. یکی از اسیران گفت شما چند ساعت خودتان را خسته کردهاید. اگر چهل ساعت دیگر هم صحبت کنید، ما دست از یاری امام خمینی نخواهیم کشید.
با شنیدن نام امام، همه اسیران حاضر در سالن در مقابل چشمان مخالفان و عراقیها معترضانه به حضور آنها با صدای بلند صلوات فرستادند که مخالفین به این نتیجه رسیدند که حضورشان دیگر فایدهای ندارد و مغبونانه اردوگاه را ترک کردند؛ گرچه همه اسیران حاضر در آن جلسه شبهنگام بهشدت مورد ضربوشتم قرار گرفتند[۱]
در برخورد با جاسوسان همواره قرار بر تحمل، مدارا و نصیحت آنان بود که دست از این عمل خائنانه بردارند، ولی تحمل بعضی از این اشخاص، بهسبب پیشینه و خیانتهایی که مرتکب میشدند بسیار دشوار بود. یکی از این افراد، که سالها به عمل خائنانه خود آن هم بیپروا و وقیحانه ادامه داده بود، گذارش به اردوگاه موصل 1 افتاد. وقتی او پس از نصایح دلسوزانه و اخطارهای جدی دست از این عمل بدش برنداشت، بهوسیله چند تن از اسیران باغیرتی که طاقتشان طاق شده بود بهشدت مورد حمله و ضربوشتم قرار گرفت؛ بهحدیکه عراقیها مجبور شدند او را به بیمارستان موصل انتقال دهند[۱].
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ نوری، حسن (1391). سه هزار روز در اسارت. تهران: پیام آزادگان.
مجید فصیحی هرندی