آهوی گمشده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «== فراداده کتاب == بندانگشتی|263x263پیکسل '''نویسنده''': زهره علی عسگری '''ویراستار''': طاهره کیانی '''صفحه آرایی و صفحه بندی''': افسانه گودرزی '''تصویرگر و طراح چا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Infobox|title=آهوی گمشده|image=[[پرونده:آهوی گمشده.png]]|label2=نویسنده|data2=زهره علی عسگری|label3=ویراستار|data3=طاهره کیانی|label4=صفحه آرایی و صفحه بندی|data4=افسانه گودرزی|caption=کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.|header1=فراداده کتاب|label5=تصویرگر و طراح چاپ|data5=سید ایمان نوری نجفی|label6=ناشر|data6=پیام آزادگان|label7=سال نشر|data7=1403|label8=قطع کتاب|data8=رقعی|label9=نوع ماده|data9=کتاب(خاطره)}}'''کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.'''
== فراداده کتاب ==
== فراداده کتاب ==
[[پرونده:آهوی گمشده.png|بندانگشتی|263x263پیکسل]]
'''نویسنده''': زهره علی عسگری                                                                                                                             
'''نویسنده''': زهره علی عسگری                                                                                                                             


خط ۸: خط ۹:


'''تصویرگر و طراح چاپ''': سید ایمان نوری نجفی
'''تصویرگر و طراح چاپ''': سید ایمان نوری نجفی
'''ناشر''': پیام آزادگان


'''سال نشر''': 1403
'''سال نشر''': 1403
خط ۱۳: خط ۱۶:
'''قطع کتاب''': رقعی
'''قطع کتاب''': رقعی


'''نوع ماده''': کتاب( خاطره )
'''نوع ماده''': کتاب (خاطره)


== گزیده ای از محتوای کتاب ==
== گزیده ای از محتوای کتاب ==
يك بار سعید سليميان خیلی جدی گفت: «بچه‌ها، يه داستان بگم؟» ازخداخواسته گفتيم: «بگو.» گفت: «تو يه كوير، يه درختي بود که يه دسته گنجشك از بالاش می‌پریدن. يه گنجشك اومد نشست رو یه شاخه‌اش.» بعد ساکت شد و چیزی نگفت. من گفتم: «خب.» سلیمیان گفت: «دومي اومد نشست.» دوباره ساکت شد. من با حرص گفتم: «خب!» سلیمیان صدایش را کشید و گفت: «سومی هم اومد و نشست.» من غیظ کردم و گفتم: «خب، بعدش!» خلاصه او دانه‌دانه ‌گفت و من هم که فهمیده بودم داستانش سرِ کاری است می‌گفتم خب. این‌قدر او گفت و من هم گفتم خب تا رسيديم به دويست‌تا گنجشک. سر دویست‌تا، من که گفتم خب، سلیمیان صدایش را تیز کرد و با شیطنت گفت: «گنجشك اول پريد!» تا گفت اولی پرید، صدای خندة بچه‌‌ها مثل بمب ترکید ... .
یك بار سعید سلیمیان خیلی جدی گفت: <blockquote>«بچه‌ها، یه داستان بگم؟»</blockquote>ازخداخواسته گفتیم: «بگو.»  
 
گفت: <blockquote>«تو یه كویر، یه درختی بود که یه دسته گنجشك از بالاش می‌پریدن. یه گنجشك اومد نشست رو یه شاخه‌اش.» بعد ساکت شد و چیزی نگفت.</blockquote>من گفتم: «خب.»  
 
سلیمیان گفت: <blockquote>«دومی اومد نشست.» دوباره ساکت شد. </blockquote>من با حرص گفتم: «خب!»
 
سلیمیان صدایش را کشید و گفت: <blockquote>«سومی هم اومد و نشست.» </blockquote>من غیظ کردم و گفتم: «خب، بعدش!»
 
خلاصه او دانه‌دانه ‌گفت و من هم که فهمیده بودم داستانش سرِ کاری است می‌گفتم خب. این‌قدر او گفت و من هم گفتم خب تا رسیدیم به دویست‌تا گنجشک. سر دویست‌تا، من که گفتم خب، سلیمیان صدایش را تیز کرد و با شیطنت گفت:
 
«گنجشك اول پرید!»  
 
تا گفت اولی پرید، صدای خنده بچه‌‌ها مثل بمب ترکید ... .


== معرفی کتاب ==
== معرفی کتاب ==
حمید احمدی‌نیا، آزادة تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانواده‌ای پرجمعیت، مذهبی و کاشانی‌الاصل متولد شد. او از همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانون‌های فرهنگی زمینه‌ را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوه‌بر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسة تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد.  
حمید احمدی‌نیا، آزاده تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانواده‌ای پرجمعیت، مذهبی و کاشانی‌الاصل متولد شد. او از همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانون‌های فرهنگی زمینه‌ را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوه‌بر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسه تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد.  
 
حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیه عراق، که وظیفه‌اش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپه [[منافقین]] بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش می‌گوید می‌توانست بگریزد، اما به‌دلیل زخمی بودن هم‌رزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه می‌خوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزاده شجاع در [[زندان الرشید]] و ملحق [[اردوگاه]] تکریت 11 سپری شد<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان].</ref>.
 
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
* [[زندان الرشید]]
* [[اردوگاه تکریت 11]]


حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیة عراق، که وظیفه‌اش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپة [[منافقین]] بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش می‌گوید می‌توانست بگریزد، اما به‌دلیل زخمی بودن هم‌رزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه می‌خوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزادة شجاع در [[زندان الرشید]] و ملحق [[اردوگاه]] تکریت 11 سپری شد.
== کتابشناسی ==
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:اردوگاه تکریت 11]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۱۹

آهوی گمشده
آهوی گمشده.png
کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.
فراداده کتاب
نویسندهزهره علی عسگری
ویراستارطاهره کیانی
صفحه آرایی و صفحه بندیافسانه گودرزی
تصویرگر و طراح چاپسید ایمان نوری نجفی
ناشرپیام آزادگان
سال نشر1403
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطره)

کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.

فراداده کتاب

نویسنده: زهره علی عسگری

ویراستار: طاهره کیانی

صفحه آرایی و صفحه بندی: افسانه گودرزی

تصویرگر و طراح چاپ: سید ایمان نوری نجفی

ناشر: پیام آزادگان

سال نشر: 1403

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب (خاطره)

گزیده ای از محتوای کتاب

یك بار سعید سلیمیان خیلی جدی گفت:

«بچه‌ها، یه داستان بگم؟»

ازخداخواسته گفتیم: «بگو.» گفت:

«تو یه كویر، یه درختی بود که یه دسته گنجشك از بالاش می‌پریدن. یه گنجشك اومد نشست رو یه شاخه‌اش.» بعد ساکت شد و چیزی نگفت.

من گفتم: «خب.» سلیمیان گفت:

«دومی اومد نشست.» دوباره ساکت شد.

من با حرص گفتم: «خب!» سلیمیان صدایش را کشید و گفت:

«سومی هم اومد و نشست.»

من غیظ کردم و گفتم: «خب، بعدش!»

خلاصه او دانه‌دانه ‌گفت و من هم که فهمیده بودم داستانش سرِ کاری است می‌گفتم خب. این‌قدر او گفت و من هم گفتم خب تا رسیدیم به دویست‌تا گنجشک. سر دویست‌تا، من که گفتم خب، سلیمیان صدایش را تیز کرد و با شیطنت گفت:

«گنجشك اول پرید!»

تا گفت اولی پرید، صدای خنده بچه‌‌ها مثل بمب ترکید ... .

معرفی کتاب

حمید احمدی‌نیا، آزاده تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانواده‌ای پرجمعیت، مذهبی و کاشانی‌الاصل متولد شد. او از همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانون‌های فرهنگی زمینه‌ را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوه‌بر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسه تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد.

حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیه عراق، که وظیفه‌اش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپه منافقین بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش می‌گوید می‌توانست بگریزد، اما به‌دلیل زخمی بودن هم‌رزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه می‌خوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزاده شجاع در زندان الرشید و ملحق اردوگاه تکریت 11 سپری شد[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان.