اردوگاه بعقوبه: تفاوت میان نسخهها
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A-hamidian (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
=== '''كتابشناسي''' === | === '''كتابشناسي''' === | ||
<references />'''معصومه جعفرزاده''' | |||
'''معصومه جعفرزاده''' |
نسخهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۹
يكي از اردوگاههاي نگهداري اسراي ايراني در عراق
اردوگاه 18 بعقوبه یکی از اردوگاههای اسرای مفقودین ایرانی بود که در 1367 در یکی از استانهای شرقی عراق، به نام دیالي به مرکزیت شهر بعقوبه و در پادگاني نظامی به نام العباس تأسيس شد. این اردوگاه در 59 کیلومتری بغداد واقع شده بود و حدوداً 17 هزار کیلومتر مساحت داشت و اطرافش را سیمخاردار کشیده بودند[۱]. اردوگاه بعقوبه ازلحاظ آبوهوایی در منطقه گرم و خشک قرار داشت که تابستانهای آن بهشدت گرم و زمستانهایش سرد و استخوانسوز بود.
وضعيت ظاهری
اين اردوگاه، از سه قسمت اصلی، ملحق، قلعه تشکیل شده بود که بين آنها سیمخاردار قرار داشت و اسرا نمیتوانستند در بین این سه قسمت تردد داشته باشند. دورتادور اردوگاه، بهوسیله یکسری دیوار بتونی و پس از آن، مجموعهای از سیمخاردار حلقوی احاطه شده بود. فاصلة آنها با دیوار حدود 8 متر و عرض تقریبی سیمخاردار حدود 6 متر بود[۲]. در این اردوگاه پنج آسایشگاه وجود داشت که سه تا از آنها بزرگ و دو تای دیگر کوچک بود. آسایشگاههای بزرگ، تعداد 1100 نفر اسیر و آسایشگاههای کوچک حدود 500 الی 600 نفر را در خود جای میداد[۳].
قسمت اصلی
در ابتدای ورود اسرای ایرانی به این اردوگاه، آنها را در صحن آسایشگاه جا دادند. آسایشگاهها دارای ابعاد تقریبی 100 ×30 ×10 متر بودند. دو آسایشگاه دیگر در نزدیکی این محل قرار داشت که پس از گذشت چند ماه و بازسازی آنها، تعدادی از اسرا به این مکان جدید منتقل شدند و از ازدحام آسایشگاهها کاسته شد. این دو آسایشگاه جدید از قبلیها کوچکتر بودند[۴]. این آسایشگاه محل نگهداري تانک و زرهپوش بود و در نتیجه، امکانات لازم را برای نگهداري اسرا نداشت و همة اسرا پابرهنه بودند و حتی دمپایی در اختیارشان قرار نداده بودند. هر آسایشگاه دارای دو درِ بزرگ گاراژمانند بود؛ بهگونهایکه وسایل نقلیة سنگین همچون تریلر یا تانک بهراحتی میتوانستند از آنها عبور کنند. این درها کشویی و فلزی و در عرض آسایشگاه قرار گرفته بود. سقف آسایشگاه شیروانی و با پلیتهای شبیه کرکرههای قدیمی پوشیده شده بود[۵].
ملحق
این قسمت از سه بند تشکیل شده و در هر بند نیز سه آسایشگاه (جمعاً 9 آسایشگاه) داشت. ساختمان ملحق نوساز و نسبت به قسمتهای دیگر تمیز و مرتب بود. ساختمان این قسمت بتني و نمای بیرونی آن با آجر پوشیده شده بود. مجموع افرادی که در این قسمت بهسر میبردند، نزدیک 600 اسیر بودند؛ همچنین در مقابل تمام آسایشگاهها یک سایهبان وجود داشت [۶].
قلعه
قسمت سوم، قلعه نام داشت. قلعه ساختمانی آجری با دیوارهای بلند بود که حدود 4 متر ارتفاع قطور داشت. طول این ساختمان حدود 75 مترمربع و عرض آن نیز 4 متر مربع بود. این قسمت دارای 24 اتاق در ابعاد گوناگون بود که دایرهوار دور هم قرار گرفته بودند و محوطة وسط این اتاقها، حیاط اردوگاه قرار داشت؛ بنابراين افراد تنها میتوانستند آسمان را ببینند. اتاقها حدود 10 سانت بالاتر از سطح زمین قرار گرفته بود. در مقابل اتاقها ایوانی یک متری نیز قرار داشت[۷][۸] . زمینی هم در فضای بین آسایشگاهها وجود داشت که اسرا از آن بهجاي زمین فوتبال استفاده میکردند. این قسمت از اردوگاه، که کمترین جمعیت را در خود جاي داده بود، شرایط بسیار دشواری داشت و برخلاف دو قسمت دیگر، محل تنبیه و آزار و اذیت اسرا بود. در این اردوگاه بهطور متوسط 300-400 نفر اسیر زندگی میکردند.
امكانات اردوگاه
آسایشگاه اصلی براي تهویه پنجره، پنکة سقفی و هواکش نداشت. دیوارها هم فلزی بود؛ بنابراین اسرا جهت تهویه آسایشگاههای اصلی درهای بزرگ ورودی را باز میگذاشتند[۹]اما هر آسایشگاه ملحق، دارای 5 و 6 پنجره بود که در یک طرف و رو به محوطه اردوگاه قرار داشت[۱۰]. ازآنجاکه این اردوگاه نظامی بود، کفسازی آن از بتن بود و اسرا برای مفروش کردن آن از پتوهایي که در اختیارشان گذاشته بودند، استفاده میکردند.[۱۱] آشپزخانه در سمت چپ آسایشگاه 5 واقع شده بود و غذای همة قسمتهای اردوگاه در آن بهوسيلة اسرای ایرانی تهیه میشد. آشپزخانه نیز بهصورت آسایشگاههای ازپیشساخته، فاقد پنجره و دارای سه در سقفی، مانند سقف آسایشگاهها و شیبدار بوده است[۱۲].
در ابتدای ورود اسرا، سرویس بهداشتی در آسایشگاه وجود نداشت؛ بنابراين اسرا بهاجبار از قسمتی در آسایشگاه بهعنوان دستشویی استفاده میکردند. البته هر آسایشگاهی 5-6 توالت جداگانه در خارج از محیط آسایشگاه داشت. نبود آب در دستشویی امری عادی بود و بعضی از دستشوییها حتی در نداشتند و از پتو بهجای در استفاده میشد.[۱۳]در مقابل جادهای که آسایشگاههای 1، 2، 3 را از 4 و 5 جدا کرد بود، توالتهای آسایشگاه 1 و 2 واقع شده بود. فاصله آسایشگاههای 1، 2، 3 از یکدیگر تقریباً 20 متر و فاصلة آسایشگاههای 4 و 5 حدود 50 متر بود. البته براي هر بند ملحق نیز توالت جداگانهای وجود داشت. دیواره اینها سیمانی و به رنگ سفید و از سایر توالتهایی که در آسایشگاههای قبلی وجود داشت، سالمتر بود[۱۴].همچنین در قسمت قلعه نیز توالتهای جداگانه ساخته شده بود که در قسمت جنوبی قلعه و کنار اتاقها قرار داشت. هر آسایشگاهی برای خود سه چهار حمام داشت که در ابعاد يك در يك متر بود. حمام در ضلع جنوبی کنار آسایشگاه واقع شده بود و دوش نداشت. آب گرم هم در اختیار اسرا نبود. استحمام بهصورت نوبتی انجام میشد و برای اين كار، سطلی را جلوی نور خورشید میگذاشتند تا گرم شود[۱۵].
وضعیت بهداشتی در اردوگاه مفقودین بسیار بد بود. شپش در کل اردوگاه شیوع پیدا کرده بود. کمبود امکانات بهداشتی باعث شیوع بیماری گال، اسهال خونی و سل شده بود که بهصورت جدی مداوا نمیشدند. البته اتاقکی به نام بهداری در محوطة اردوگاه بعد از اتاق دژبانی و مابین ملحق و قلعه واقع شده بود که ازلحاظ دارویي امکانات خیلی ناچیزی داشت. بهداری را یکی از اسرای ایراني که تکنسین درمانگاه بود اداره میكرد.علاوهبر چهار برجک نگهبانی، که در گوشههای اردوگاه قرار داشت، و سیمخاردارهای حلقویشکلِ دور اردوگاه، يك اتاق نگهبانی نیز در ابتدای ورودی و سمت چپ درِ اصلی قرار داشت. البته در قلعه نیز، اتاق نگهبانی درِ ورودی قلعه قرار داشت.
اردوگاه بعقوبه 18 جز اردوگاههای مفقودین بود و به این علت یک سری امکانات ازجمله سلمانی برای اصلاح سروصورت، کتابخانه، خیاطخانه و فروشگاه بیبهره بودند[۱۶]. در این اردوگاه حبانه وجود نداشت و اسرا در لیوانهای آلومینیومی، که در اختیارشان قرار داده شده بود، با خود آب میبردند و چون سطلی برای قضای حاجت در آسایشگاه نبود، مجبور میشدند در مواقع اضطراری، از این لیوانها بهعنوان ظرفی جهت قضای حاجت استفاده کنند و صبحها هم آن را ميشستند و بهعنوان لیوان آب یا چای، مورد استفاده قرار ميدادند.
گاهشمار و تركيب اسرا
بعقوبه 18 از آخرین اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق بود که با انتقال اسرا از اردوگاه 17 (نهروان) در 1367 تشکیل شد. در ماههای بعد، تعدادی از اسراي ساکن در اردوگاههای منطقة تکریت همچون 15، 14، 12، 11 و 16 به این اردوگاه انتقال داده شدند که بیشتر اسراي ارتشی یا سرباز بودند[۱۷]. البته در بین اسرای ارتشی هم 5-6 نفر از اقلیتهای دینی (مسیحی) وجود داشتند[۱۸]. در تاریخ 15/7/ 1368 نیز تعدادی از اسرای اردوگاه 11 به اين اردوگاه منتقل شدند. 5 مرداد 1368، ملحق اردوگاه 16 را تخلیه كردند و اسرای ساکن به دو گروه تقسیم شدند و اکثر بیماران مبتلا به گال را به اردوگاه 18 و 20 انتقال دادند؛ همچنین اسرای اردوگاه 12 را در دو نوبت و در تاریخ های 18 26/6/ 1368 و 24/7/1368 به اردوگاه 18 انتقال دادند. آمار دقیقی از تعداد اسرای ساکن در این اردوگاه در دست نیست، اما گزارش صلیب سرخ حاکی از آن است که در مرداد 1369 و در زمان تبادل اسرا حدود 5250 نفر اسیر ایرانی را شامل میشد که 4/13 درصد کل اسرای ایرانی بود و یکی از اردوگاههای پرجمعیت محسوب میشد[۱۹]
وقايع مهم
بعد از رحلت امام خميني (ره)، افسران عراقی به آسایشگاه ميروند و از اسرا میخواهند که مراسم رقص و پایکوبی به راه بیندازند. اما اسرا به حرف آنها وقعی نمينهند. افسران عصر دوباره به آسایشگاه بازميگردند و سخن صبح خود را تکرار میکنند، اما وقتی اسرا ناراحتی و اعتراض خود را نشان میدهند، دستور میدهند در آسایشگاه را ببندند. روز چهارم در باز میشود و افسران غذای چهار روز را یکجا به اسرا میدهند و دو روز دیگر در را به روی آنها میبندند[۲۰].
پس از اعلام خبر توافق تبادل اسرا، تعدادی از اسرای اردوگاهها، خاصه مفقودین اقدام به تنبیه جاسوساني ميكنند که در طول اسارت با دشمن همکاری میكردند. درگیری بین اسرا و جاسوسان چند روزی ادامه دارد، اما عراقیها واكنش خاصی نشان نمیدادند تا اینکه آنها هم در 26/5/1369 براي حمایت از جاسوسان وارد درگیری ميشوند و تلاش ميكنند اوضاع را با ضربوشتم و حتی تیر هوایی آرام كنند. در این درگیری، حسین پیراینده با اصابت گلوله به شهادت ميرسد. بعد از شهادت حسین پیراینده، اسرا به مدت سه روز اعتصاب غذا ميكنند و بعد از 3 روز با قول فرمانده مبنیبر اجابت خواستة اسرا، اعتصاب غذا پایان مييابد. البته فرمانده قول ديگري هم ميدهد که پیکر حسین پیراینده، در هنگام تبادل اسرا به ایران بازگردد، او به قول خود وفا نميکند و پیکر شهید پیراینده بعد از 11 سال به ایران بازميگردد[۲۱].علاوهبر حسین پیراینده، جعفر جعفری از زنجان در اثر ابتلا به سل در اين اردوگاه درگذشت؛ یکی از بچههای کرمان در اثر عدم تست پنیسیلین در اواخر 1368 فوت كرد و در عراق به خاک سپرده شد[۲۲] .
سرانجام اردوگاه
اسرای این اردوگاه در 21 شهریور 1369 همزمان با تبادل اسرا در فهرست صلیب سرخ ثبتنام شده و اردوگاه با تخلیه اسرا منحل ميشود.
كتابشناسي
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.263.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.364.
- ↑ ستاری ،بهمن (1395). مصاحبه
- ↑ آشوریان، مهرداد و رستمی، مرتضی (1373). اردوگاه مفقودین. تهران: حوزه هنری ، ص. 12-16).
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان ،ص.365.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.267.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.268.
- ↑ نجفی، عبدالمجید (1388). باغ ملکوت. تهران: سوره مهر،ص.247.
- ↑ ستاری،بهمن (1395). مصاحبه.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.365.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان، 265.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.266.
- ↑ ستاری ، بهمن(1395).مصاحبه
- ↑ رحمانیان، عبدالمجید (1388). تنفس ممنوع. تهران: پیام آزادگان،ص.210.
- ↑ ستاری،بهمن (1395).مصاحبه.
- ↑ ستاری،بهمن(1395).مصاحبه.
- ↑ اکبری، رحمتالله (1383). زخم غزال. تهران: نشر رسانش،ص.7-24.
- ↑ ستاری،بهمن(1395).مصاحبه.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.263.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.263.
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.269.
- ↑ ستاری،بهمن(1395).مصاحبه .
معصومه جعفرزاده