الرشید ،زندان: تفاوت میان نسخهها
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''یكی از زندانهای رژیم بعث عراق و محل نگهداری برخی از اسرای ایرانی.''' | ||
=== مقدمه === | === مقدمه === | ||
زندان یا پادگان الرشید (معروف به مخابرات عامه) زندانی امنیتی در شمالشرقی بغداد (منطقه اعظمیه) بود. این زندان محل | زندان یا پادگان الرشید (معروف به مخابرات عامه) زندانی امنیتی در شمالشرقی بغداد (منطقه اعظمیه) بود. این زندان محل نگهداری زندانیان سیاسی و نظامی رژیم بعث عراق بوده است که بسیاری از زندانیان سیاسی، خصوصاً زندانیان شیعه و کُردهای مخالف دولت عراق را در آنجا زندانی میكردند و تحت بازجوییهای طولانی و شکنجه مکرر قرار میدادند. در طی [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، رژیم بعث بسیاری از اسرای ایرانی را برای مقاطعی در این پادگان نگهداری میكرد و سپس آنها را به اردوگاهها میفرستاد. البته تعدادی از اسرا برای اینکه مخفی بمانند و [[صلیب سرخ]] نتواند آنها را شناسایی كند، در این زندان و در بخشهای سرّی نگهداری میشدند. | ||
=== مشخصات زندان === | === مشخصات زندان === | ||
زندان الرّشید مکانی مخفی بود که در میان ساختمانهای مخابرات عراق، بانک بینالمللی جانفیدنگ و یک هتل بزرگ محصور بود تا از دید دیگران مخفی باشد. زندان | زندان الرّشید مکانی مخفی بود که در میان ساختمانهای مخابرات عراق، بانک بینالمللی جانفیدنگ و یک هتل بزرگ محصور بود تا از دید دیگران مخفی باشد. زندان یک طبقة اداری و مجلل داشت و طبقات دوم و سوم سلولهای زندانیان بود. در زیرزمین نیز دارای پنج طبقه شکنجهگاه بود که وضعیت مساحت و نور آن بسیار نامناسب بود<ref>ناهیدی، فاطمه (27 مرداد 1392). روایت اسارت در زندانهای بعثی از زبان اولین بانوی آزاده ایرانی؛ مصاحبه با فاطمه ناهیدی رجوع شود به <nowiki>https://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/05/27/</nowiki> 120191/</ref> . ساختمان زندان متشکل از محوطهای بزرگ بود که در یک طرف، آسایشگاه نگهبانهای عراقی قرار داشت و در سمت دیگر حیاط، دو دستگاه ساختمان مجزا از هم ولی بههمچسبیده که درِ ورودی آنها با میلههای بلندی به فاصله 10 الی 15 سانتیمتر ساخته شده بود. هر ساختمان دارای حیاطی کوچک، که حدود 80 مترمربع وسعت داشت، به همراه راهروی باریکی بود که به اتاقها ارتباط داشت. در دو طرف این راهروی بلند ده اتاق حدوداً 3×2 مترمربع قرار داشت. راهرو باریک و در دو طرف آن، سلولهای کوچکی وجود داشت که درهای آن بهطرف راهرو باز میشد و در انتهای راهرو دستشویی و توالتها قرار داشت<ref>محمد سلیمانزاده، محمد (24/11/1388) خاطرات اسارت، رجوع شود به: <nowiki>http://khaterat-m.blogfa.com/post-22.aspx</nowiki></ref> . | ||
=== اسرای ایرانی === | === اسرای ایرانی === | ||
آشنایی ایرانیان با زندان الرشید مربوط به | آشنایی ایرانیان با زندان الرشید مربوط به اسیرانی است که در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به این زندان برده شدند. به تواتر از بسیاری اسرا نقل شده است که تعداد کثیری از اسرای ایرانی، قبل از انتقال به اردوگاهها، در این زندان به سر بردهاند. زمان ورود اسرای ایرانی به این زندان از همان اوایل جنگ در 1359 بوده است. حضور اغلب اسرا در این زندان ثابت نبود، بلکه اکثر اسرا مدت محدودی در این زندان میماندند و سپس به سایر اردوگاهها در موصل، تکریت، بغداد و... برده میشدند. لیکن اسرای دیگری که دولت عراق سرنوشت آنان را مخفی نگه میداشت و در فهرست ثبتنامشدههای [[صلیب سرخ]] نبودند، همواره بین زندانهای متعدد عراق همچون الرشید، ابوغریب و سایر مکانهای مخفی در عراق جابهجا میشدند یا تمام اسارت خود را در الرشید میگذراندند. اسرای ایرانی عموماً پاسدار یا نظامی، درجهدارها، خلبانها [و یا سایر افراد مهمی همچون [[شهیدان لشکری و تندگویان]]] بودند که سرّی نگهداری میشدند تا آنها را تخلیة اطلاعاتی كنند یا با مبهم نگه داشتن سرنوشتشان، بعداً بهمنزلة امتیازی در برابر ایران بهرهبرداری كنند<ref name=":0">آباد، معصومه (1392). من زندهام؛ خاطرات دوران اسارت. تهران: بروج</ref> . | ||
نام این زندان برای اسرای | نام این زندان برای اسرای ایرانی، یادآور خشونت بیحدّوحصر، شکنجههای مداوم، انفرادیهای طولانی و چندماهه و شهادت همبندها است. وضعیت اسرا در این زندان بسیار رقّتبار و وحشتناک بود، بسیاری از اسرای زخمی دچار عفونت شدند، برخی با شکنجة عراقیها دچار شکستگی و حتی مرگ شده و عراقیها بدیهیترین و ابتداییترین اصول زندگی انسانی را نیز برای آنها درنظر نمیگرفتند؛ چنانچه همگی در آرزوی رهایی از این زندان بودند و مهم نبود که به کجا بروند بلکه خلاص شدن از شر این پادگان را آرزو میکردند. | ||
=== وضعیت زندگی در زندان الرشید === | === وضعیت زندگی در زندان الرشید === | ||
زندگی در الرشید بغداد به نحو متعارف معنا نداشت، بلکه اسرا تلاش میکردند تا برای بقا و زنده ماندن بجنگند. وضعیت رفاهی بسیار اسفناک بود و سرنوشت آنها نیز برای کسی معلوم نبود؛ بدینجهت بعثیها برای اسرا | زندگی در الرشید بغداد به نحو متعارف معنا نداشت، بلکه اسرا تلاش میکردند تا برای بقا و زنده ماندن بجنگند. وضعیت رفاهی بسیار اسفناک بود و سرنوشت آنها نیز برای کسی معلوم نبود؛ بدینجهت بعثیها برای اسرا هیچ حق انسانی قائل نبودند و مدام آنها را در معرض انواع شکنجههای جسمی- روانی قرار میدادند. وضعیت بهداشتی زندان نیز بسیار رقّتانگیز بود که در خور شأن زندگی هیچ انسانی نبود. شهید لشکری، که مدت زیادی بین زندانهای ابوغریب و الرّشید در رفتوآمد بود، در خاطراتش وضعیت [[زندان الرشید]] را چنین توصیف میكند: «زندانی [الرشید] که در آن قرار داشتیم بسیار قدیمی بود. قبلاً دولت عراق از آن برای نگهداری زندانیان سیاسی استفاده میکرده است. در یکی از سلولها، اسامی چند تن از خاندان حکیم بر روی دیوار کنده شده بود. دیوارهای حمام و دستشویی بهعلت قدمت زیاد سیمانهایش ترک خورده و در لابهلای آن، لجن و کثافت انباشته شده بود.» <ref>لشکری، حسین (1388). 6410؛ یادنامه امیر آزاده خلبان شهید حسین لشکری. تهران: اجا.</ref>. گرجیزاده معاون قرارگاه نصرت در زندان الرّشید صحنة ورودش به زندان را چنین به تصویر میکشد: «بسمالله گفتم و وارد تونل شدم. احساس خفگی به من دست داد. بدنم داشت فرو میریخت. یارای ایستادن نداشتم. هر طور بود در برابر ضربات کابلها خودم را کنترل کردم تا نیفتم. درحالیکه از درد به خودم میپیچیدم از تونل عبور کردم و در گوشهای نشستم... بوی عفونت و کثافت سالن، حالم را به هم میزد. عدهای که قدرت دفاعی کمتری داشتند، سریع واکنش نشان دادند و استفراغ کردند. این کار هوا را بدتر کرد. ردّ خونی که کف زمین سالن بود، نشان میداد قبل از ما چه خبر بوده است. آدم از دیدن دیوارها و کف زمین وحشت میکرد.» <ref>بهداروند، محمدمهدی (1394). زندان الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم ایران علیاصغر گرجیزاده. تهران: سوره مهر.</ref>. | ||
وضعیت هواخوری در زندان الرّشید بسیار بد بود و عمده اسرایی که در سلولهای انفرادی و جداگانه | وضعیت هواخوری در زندان الرّشید بسیار بد بود و عمده اسرایی که در سلولهای انفرادی و جداگانه نگهداری میشدند، مدتهای بسیار طولانی از هواخوری و نور خورشید منع میشدند و در همان سلولهای نمور میماندند که خود موجب انواع بیماریهای پوستی، تنفسی، روماتیسم و حتی باعث مرگ میشد. معصومه آباد نیز در روایت خود از [[زندان الرشید]]، نوبت آفتاب خود را هر شش ماه یکبار برمیشمارد که یک ربع، بیست دقیقهای آنجا میماندند و این رفتوآمد، خوشترین لحظات و خاطرات اسرا در دوران اسارت بود<ref name=":0" /> .اعتصابهای مکرر چندین هفتهای اسرای زندان الرّشید در واکنش به وضعیت بد بهداشتی- غذایی مكرّر بود. اسرا روزانه شکنجه میشدند و هیچکس از سرنوشتشان مطلع نبود و عراقیها نیز برای این اسرای مخفی نیز حقی قائل نبودند؛ بنابراین راهی جز اعتصابات طولانیمدت برای حداقلهای لازمة حیات نداشتند. در اكثر موارد این اعتصابها به نتیجه نمیرسید؛ لیکن جنگ ارادة اسیران در این زندان مخوف بود که برای ادامة حیات تلاش میکردند. | ||
=== ارتباط اسرا با همدیگر === | === ارتباط اسرا با همدیگر === | ||
اسرای ایرانی در زندان الرشید، همچون سایر زندانهای مخفی عراق از روشهای خاص خود برای برقراری ارتباط با همدیگر استفاده میكردند. اولین ارتباط اسرایی که از هم جدا بودند، | اسرای ایرانی در زندان الرشید، همچون سایر زندانهای مخفی عراق از روشهای خاص خود برای برقراری ارتباط با همدیگر استفاده میكردند. اولین ارتباط اسرایی که از هم جدا بودند، ولی سلولهایشان در کنار هم بود، استفاده از روش «کد مورس» بود. اما در ادامه، در قالب دعا خواندن یا برقراری ارتباط از درزِ زیر در و... به همدیگر خبررسانی میکردند. گاهی اسیران در قالب خواندن دعا اسامی خود و هماتاقیهایشان را به اطلاع سایر اسیران زندانی در سلولهای دیگر میرساندند تا در صورت آزادی، اسامی آنها را که مفقودالاثر بودند، انتقال دهند<ref name=":0" /> . گاهی نیز اسرا با نوشتن یادگاری و اسامی خود در سلولها، افرادی را که بعد از خود به سلول وارد میشدند، مطلع میکردند. خبررسانی و حتی نوشتن خبر بر روی دیوارهای هواخوری ازجمله موارد دیگر بود. رادیو نیز از مهمترین ابزارهای خبرگیری از دنیای بیرون بود که اسرا با زحمت بسیار آن را بهدست میآوردند. [[رادیو]] را به تکههای مختلف تقسیمبندی و چند روز یکبار آن را سرهمبندی میكردند و از مسئول رادیو، اخبار ایران را میگرفتند و به افراد زندانی انتقال میدادند. رادیو را برخی سربازان عراقی به اسرا تحویل میدادند و اسرا برای نگهداری آن شکنجة جمعی نیز میشدند(← [[ارتباطات]]). | ||
=== | === اسیران شاخص === | ||
با توجه به سرّی بودن زندان الرّشید، اسرای مهم ایرانی که عراق نمیخواست سرنوشتشان معلوم باشد، در این زندان | با توجه به سرّی بودن زندان الرّشید، اسرای مهم ایرانی که عراق نمیخواست سرنوشتشان معلوم باشد، در این زندان نگهداری میشدند. برخی از آنها دائمی بودند و برخی دیگر، دورهای جابهجا میشدند و برخی دیگر نیز مقطعی از اسارت خود را در این زندان میگذراندهاند. ازجمله مهمترین چهرهها شهید محمدجواد تندگویان (← [[تندگویان ،محمد جواد]]) وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران بود. دکتر عباس پاکنژاد، دکتر هادی عظیمی، دکتر هادی بیگدلی و... و اسیران مهم دیگری همچون مهندس محمدعلی زردبانی (←[[گداخته]] )، فریدون یمین، اصغر اسماعیلی (راننده تندگویان)، مهندس محسن یحیوی و مهندس امروز بوشهری (معاونین تندگویان) از دیگر اسرای سرشناس ایرانی این زندان بودند. گروه خلبانهای اسیر نیز ازجمله افراد مهمی بودند که در زندان الرّشید اسیر بودند و وضعیتشان مخفی نگه داشته میشد كه خلبان شهید حسین لشکری، جمشید اوشال، شهید محمدرضا صلواتی، احمد کتاب، داوود سلمان، محمدرضا احمدی، علیرضا علیرضایی، احمد سهیلی، محمد حدادی، میرمحمدی از آن جملهاند<ref name=":0" /> .علاوهبراین گروهها، پاسداران و درجهدارن بسیاری نیز در این زندان به سر بردهاند و از [[صلیب سرخ]] مخفی نگه داشته شدند كه میتوان به علیاصغر گرجیزاده (←[[زندان الرشید]])، معاون علی هاشمی و قرارگان نصرت، اشاره داشت که كلّ دوران اسارتش را در زندان الرّشید گذرانده است. همچنین بایستی از چهار زن ایرانی اسیر در عراق ([[شمسی بهرامی، معصومه آباد، حلیمه آزموده و فاطمه ناهیدی]]) نیز نام برد که نزدیک 20 ماه بهصورت مخفی و در بدترین شرایط بهداشتی- غذایی، در قفسهای مخفی [[زندان الرشید]]<nowiki/>بغداد نگهداری شدند. | ||
''' | '''كتابشناسی'''<references /> | ||
=== برای مطالعه بیشتر === | === برای مطالعه بیشتر === |
نسخهٔ کنونی تا ۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۳:۰۷
یكی از زندانهای رژیم بعث عراق و محل نگهداری برخی از اسرای ایرانی.
مقدمه
زندان یا پادگان الرشید (معروف به مخابرات عامه) زندانی امنیتی در شمالشرقی بغداد (منطقه اعظمیه) بود. این زندان محل نگهداری زندانیان سیاسی و نظامی رژیم بعث عراق بوده است که بسیاری از زندانیان سیاسی، خصوصاً زندانیان شیعه و کُردهای مخالف دولت عراق را در آنجا زندانی میكردند و تحت بازجوییهای طولانی و شکنجه مکرر قرار میدادند. در طی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رژیم بعث بسیاری از اسرای ایرانی را برای مقاطعی در این پادگان نگهداری میكرد و سپس آنها را به اردوگاهها میفرستاد. البته تعدادی از اسرا برای اینکه مخفی بمانند و صلیب سرخ نتواند آنها را شناسایی كند، در این زندان و در بخشهای سرّی نگهداری میشدند.
مشخصات زندان
زندان الرّشید مکانی مخفی بود که در میان ساختمانهای مخابرات عراق، بانک بینالمللی جانفیدنگ و یک هتل بزرگ محصور بود تا از دید دیگران مخفی باشد. زندان یک طبقة اداری و مجلل داشت و طبقات دوم و سوم سلولهای زندانیان بود. در زیرزمین نیز دارای پنج طبقه شکنجهگاه بود که وضعیت مساحت و نور آن بسیار نامناسب بود[۱] . ساختمان زندان متشکل از محوطهای بزرگ بود که در یک طرف، آسایشگاه نگهبانهای عراقی قرار داشت و در سمت دیگر حیاط، دو دستگاه ساختمان مجزا از هم ولی بههمچسبیده که درِ ورودی آنها با میلههای بلندی به فاصله 10 الی 15 سانتیمتر ساخته شده بود. هر ساختمان دارای حیاطی کوچک، که حدود 80 مترمربع وسعت داشت، به همراه راهروی باریکی بود که به اتاقها ارتباط داشت. در دو طرف این راهروی بلند ده اتاق حدوداً 3×2 مترمربع قرار داشت. راهرو باریک و در دو طرف آن، سلولهای کوچکی وجود داشت که درهای آن بهطرف راهرو باز میشد و در انتهای راهرو دستشویی و توالتها قرار داشت[۲] .
اسرای ایرانی
آشنایی ایرانیان با زندان الرشید مربوط به اسیرانی است که در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به این زندان برده شدند. به تواتر از بسیاری اسرا نقل شده است که تعداد کثیری از اسرای ایرانی، قبل از انتقال به اردوگاهها، در این زندان به سر بردهاند. زمان ورود اسرای ایرانی به این زندان از همان اوایل جنگ در 1359 بوده است. حضور اغلب اسرا در این زندان ثابت نبود، بلکه اکثر اسرا مدت محدودی در این زندان میماندند و سپس به سایر اردوگاهها در موصل، تکریت، بغداد و... برده میشدند. لیکن اسرای دیگری که دولت عراق سرنوشت آنان را مخفی نگه میداشت و در فهرست ثبتنامشدههای صلیب سرخ نبودند، همواره بین زندانهای متعدد عراق همچون الرشید، ابوغریب و سایر مکانهای مخفی در عراق جابهجا میشدند یا تمام اسارت خود را در الرشید میگذراندند. اسرای ایرانی عموماً پاسدار یا نظامی، درجهدارها، خلبانها [و یا سایر افراد مهمی همچون شهیدان لشکری و تندگویان] بودند که سرّی نگهداری میشدند تا آنها را تخلیة اطلاعاتی كنند یا با مبهم نگه داشتن سرنوشتشان، بعداً بهمنزلة امتیازی در برابر ایران بهرهبرداری كنند[۳] .
نام این زندان برای اسرای ایرانی، یادآور خشونت بیحدّوحصر، شکنجههای مداوم، انفرادیهای طولانی و چندماهه و شهادت همبندها است. وضعیت اسرا در این زندان بسیار رقّتبار و وحشتناک بود، بسیاری از اسرای زخمی دچار عفونت شدند، برخی با شکنجة عراقیها دچار شکستگی و حتی مرگ شده و عراقیها بدیهیترین و ابتداییترین اصول زندگی انسانی را نیز برای آنها درنظر نمیگرفتند؛ چنانچه همگی در آرزوی رهایی از این زندان بودند و مهم نبود که به کجا بروند بلکه خلاص شدن از شر این پادگان را آرزو میکردند.
وضعیت زندگی در زندان الرشید
زندگی در الرشید بغداد به نحو متعارف معنا نداشت، بلکه اسرا تلاش میکردند تا برای بقا و زنده ماندن بجنگند. وضعیت رفاهی بسیار اسفناک بود و سرنوشت آنها نیز برای کسی معلوم نبود؛ بدینجهت بعثیها برای اسرا هیچ حق انسانی قائل نبودند و مدام آنها را در معرض انواع شکنجههای جسمی- روانی قرار میدادند. وضعیت بهداشتی زندان نیز بسیار رقّتانگیز بود که در خور شأن زندگی هیچ انسانی نبود. شهید لشکری، که مدت زیادی بین زندانهای ابوغریب و الرّشید در رفتوآمد بود، در خاطراتش وضعیت زندان الرشید را چنین توصیف میكند: «زندانی [الرشید] که در آن قرار داشتیم بسیار قدیمی بود. قبلاً دولت عراق از آن برای نگهداری زندانیان سیاسی استفاده میکرده است. در یکی از سلولها، اسامی چند تن از خاندان حکیم بر روی دیوار کنده شده بود. دیوارهای حمام و دستشویی بهعلت قدمت زیاد سیمانهایش ترک خورده و در لابهلای آن، لجن و کثافت انباشته شده بود.» [۴]. گرجیزاده معاون قرارگاه نصرت در زندان الرّشید صحنة ورودش به زندان را چنین به تصویر میکشد: «بسمالله گفتم و وارد تونل شدم. احساس خفگی به من دست داد. بدنم داشت فرو میریخت. یارای ایستادن نداشتم. هر طور بود در برابر ضربات کابلها خودم را کنترل کردم تا نیفتم. درحالیکه از درد به خودم میپیچیدم از تونل عبور کردم و در گوشهای نشستم... بوی عفونت و کثافت سالن، حالم را به هم میزد. عدهای که قدرت دفاعی کمتری داشتند، سریع واکنش نشان دادند و استفراغ کردند. این کار هوا را بدتر کرد. ردّ خونی که کف زمین سالن بود، نشان میداد قبل از ما چه خبر بوده است. آدم از دیدن دیوارها و کف زمین وحشت میکرد.» [۵].
وضعیت هواخوری در زندان الرّشید بسیار بد بود و عمده اسرایی که در سلولهای انفرادی و جداگانه نگهداری میشدند، مدتهای بسیار طولانی از هواخوری و نور خورشید منع میشدند و در همان سلولهای نمور میماندند که خود موجب انواع بیماریهای پوستی، تنفسی، روماتیسم و حتی باعث مرگ میشد. معصومه آباد نیز در روایت خود از زندان الرشید، نوبت آفتاب خود را هر شش ماه یکبار برمیشمارد که یک ربع، بیست دقیقهای آنجا میماندند و این رفتوآمد، خوشترین لحظات و خاطرات اسرا در دوران اسارت بود[۳] .اعتصابهای مکرر چندین هفتهای اسرای زندان الرّشید در واکنش به وضعیت بد بهداشتی- غذایی مكرّر بود. اسرا روزانه شکنجه میشدند و هیچکس از سرنوشتشان مطلع نبود و عراقیها نیز برای این اسرای مخفی نیز حقی قائل نبودند؛ بنابراین راهی جز اعتصابات طولانیمدت برای حداقلهای لازمة حیات نداشتند. در اكثر موارد این اعتصابها به نتیجه نمیرسید؛ لیکن جنگ ارادة اسیران در این زندان مخوف بود که برای ادامة حیات تلاش میکردند.
ارتباط اسرا با همدیگر
اسرای ایرانی در زندان الرشید، همچون سایر زندانهای مخفی عراق از روشهای خاص خود برای برقراری ارتباط با همدیگر استفاده میكردند. اولین ارتباط اسرایی که از هم جدا بودند، ولی سلولهایشان در کنار هم بود، استفاده از روش «کد مورس» بود. اما در ادامه، در قالب دعا خواندن یا برقراری ارتباط از درزِ زیر در و... به همدیگر خبررسانی میکردند. گاهی اسیران در قالب خواندن دعا اسامی خود و هماتاقیهایشان را به اطلاع سایر اسیران زندانی در سلولهای دیگر میرساندند تا در صورت آزادی، اسامی آنها را که مفقودالاثر بودند، انتقال دهند[۳] . گاهی نیز اسرا با نوشتن یادگاری و اسامی خود در سلولها، افرادی را که بعد از خود به سلول وارد میشدند، مطلع میکردند. خبررسانی و حتی نوشتن خبر بر روی دیوارهای هواخوری ازجمله موارد دیگر بود. رادیو نیز از مهمترین ابزارهای خبرگیری از دنیای بیرون بود که اسرا با زحمت بسیار آن را بهدست میآوردند. رادیو را به تکههای مختلف تقسیمبندی و چند روز یکبار آن را سرهمبندی میكردند و از مسئول رادیو، اخبار ایران را میگرفتند و به افراد زندانی انتقال میدادند. رادیو را برخی سربازان عراقی به اسرا تحویل میدادند و اسرا برای نگهداری آن شکنجة جمعی نیز میشدند(← ارتباطات).
اسیران شاخص
با توجه به سرّی بودن زندان الرّشید، اسرای مهم ایرانی که عراق نمیخواست سرنوشتشان معلوم باشد، در این زندان نگهداری میشدند. برخی از آنها دائمی بودند و برخی دیگر، دورهای جابهجا میشدند و برخی دیگر نیز مقطعی از اسارت خود را در این زندان میگذراندهاند. ازجمله مهمترین چهرهها شهید محمدجواد تندگویان (← تندگویان ،محمد جواد) وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران بود. دکتر عباس پاکنژاد، دکتر هادی عظیمی، دکتر هادی بیگدلی و... و اسیران مهم دیگری همچون مهندس محمدعلی زردبانی (←گداخته )، فریدون یمین، اصغر اسماعیلی (راننده تندگویان)، مهندس محسن یحیوی و مهندس امروز بوشهری (معاونین تندگویان) از دیگر اسرای سرشناس ایرانی این زندان بودند. گروه خلبانهای اسیر نیز ازجمله افراد مهمی بودند که در زندان الرّشید اسیر بودند و وضعیتشان مخفی نگه داشته میشد كه خلبان شهید حسین لشکری، جمشید اوشال، شهید محمدرضا صلواتی، احمد کتاب، داوود سلمان، محمدرضا احمدی، علیرضا علیرضایی، احمد سهیلی، محمد حدادی، میرمحمدی از آن جملهاند[۳] .علاوهبراین گروهها، پاسداران و درجهدارن بسیاری نیز در این زندان به سر بردهاند و از صلیب سرخ مخفی نگه داشته شدند كه میتوان به علیاصغر گرجیزاده (←زندان الرشید)، معاون علی هاشمی و قرارگان نصرت، اشاره داشت که كلّ دوران اسارتش را در زندان الرّشید گذرانده است. همچنین بایستی از چهار زن ایرانی اسیر در عراق (شمسی بهرامی، معصومه آباد، حلیمه آزموده و فاطمه ناهیدی) نیز نام برد که نزدیک 20 ماه بهصورت مخفی و در بدترین شرایط بهداشتی- غذایی، در قفسهای مخفی زندان الرشیدبغداد نگهداری شدند.
كتابشناسی
- ↑ ناهیدی، فاطمه (27 مرداد 1392). روایت اسارت در زندانهای بعثی از زبان اولین بانوی آزاده ایرانی؛ مصاحبه با فاطمه ناهیدی رجوع شود به https://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/05/27/ 120191/
- ↑ محمد سلیمانزاده، محمد (24/11/1388) خاطرات اسارت، رجوع شود به: http://khaterat-m.blogfa.com/post-22.aspx
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ آباد، معصومه (1392). من زندهام؛ خاطرات دوران اسارت. تهران: بروج
- ↑ لشکری، حسین (1388). 6410؛ یادنامه امیر آزاده خلبان شهید حسین لشکری. تهران: اجا.
- ↑ بهداروند، محمدمهدی (1394). زندان الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم ایران علیاصغر گرجیزاده. تهران: سوره مهر.
برای مطالعه بیشتر
چینیپرداز، محمدحسین (1395). شصتویک. تهران: پیام آزادگان.
حسینیپور، ناصر (1390). پایی که جا ماند. چ دهم. تهران: سوره مهر.
http://khalabanrezaahmadi.persianblog.ir/1395/3
فتحالله پرتو