آهوی گمشده: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.''' | |||
== فراداده کتاب == | == فراداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=آهوی گمشده|image=[[پرونده:آهوی گمشده.png]] | {{Infobox|title=آهوی گمشده|image=[[پرونده:آهوی گمشده.png]]|label2=نویسنده|data2=زهره علی عسگری|label3=ویراستار|data3=طاهره کیانی|label4=صفحه آرایی و صفحه بندی|data4=افسانه گودرزی|caption=کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.|header1=فراداده کتاب|label5=تصویرگر و طراح چاپ|data5=سید ایمان نوری نجفی|label6=ناشر|data6=پیام آزادگان|label7=سال نشر|data7=1403|label8=قطع کتاب|data8=رقعی|label9=نوع ماده|data9=کتاب(خاطره)}} | ||
'''نویسنده''': زهره علی عسگری | '''نویسنده''': زهره علی عسگری | ||
خط ۸: | خط ۱۰: | ||
'''تصویرگر و طراح چاپ''': سید ایمان نوری نجفی | '''تصویرگر و طراح چاپ''': سید ایمان نوری نجفی | ||
'''ناشر''': پیام آزادگان | |||
'''سال نشر''': 1403 | '''سال نشر''': 1403 | ||
خط ۲۱: | خط ۲۵: | ||
حمید احمدینیا، آزادة تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانوادهای پرجمعیت، مذهبی و کاشانیالاصل متولد شد. او از همان سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانونهای فرهنگی زمینه را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوهبر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسة تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد. | حمید احمدینیا، آزادة تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانوادهای پرجمعیت، مذهبی و کاشانیالاصل متولد شد. او از همان سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانونهای فرهنگی زمینه را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوهبر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسة تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد. | ||
حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیة عراق، که وظیفهاش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپة [[منافقین]] بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش میگوید میتوانست بگریزد، اما بهدلیل زخمی بودن همرزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه میخوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزادة شجاع در [[زندان الرشید]] و ملحق [[اردوگاه]] تکریت 11 سپری شد. | حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیة عراق، که وظیفهاش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپة [[منافقین]] بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش میگوید میتوانست بگریزد، اما بهدلیل زخمی بودن همرزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه میخوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزادة شجاع در [[زندان الرشید]] و ملحق [[اردوگاه]] تکریت 11 سپری شد<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان</ref>. | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[زندان الرشید]] | |||
* [[اردوگاه تکریت 11]] | |||
== کتابشناسی == | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:اردوگاه تکریت 11]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۳
کتاب آهوی گمشده درباره اسیر ایرانی آزاد شده حمید احمدی نیا است.
فراداده کتاب
فراداده کتاب | |
---|---|
نویسنده | زهره علی عسگری |
ویراستار | طاهره کیانی |
صفحه آرایی و صفحه بندی | افسانه گودرزی |
تصویرگر و طراح چاپ | سید ایمان نوری نجفی |
ناشر | پیام آزادگان |
سال نشر | 1403 |
قطع کتاب | رقعی |
نوع ماده | کتاب(خاطره) |
نویسنده: زهره علی عسگری
ویراستار: طاهره کیانی
صفحه آرایی و صفحه بندی: افسانه گودرزی
تصویرگر و طراح چاپ: سید ایمان نوری نجفی
ناشر: پیام آزادگان
سال نشر: 1403
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب (خاطره)
گزیده ای از محتوای کتاب
يك بار سعید سليميان خیلی جدی گفت: «بچهها، يه داستان بگم؟» ازخداخواسته گفتيم: «بگو.» گفت: «تو يه كوير، يه درختي بود که يه دسته گنجشك از بالاش میپریدن. يه گنجشك اومد نشست رو یه شاخهاش.» بعد ساکت شد و چیزی نگفت. من گفتم: «خب.» سلیمیان گفت: «دومي اومد نشست.» دوباره ساکت شد. من با حرص گفتم: «خب!» سلیمیان صدایش را کشید و گفت: «سومی هم اومد و نشست.» من غیظ کردم و گفتم: «خب، بعدش!» خلاصه او دانهدانه گفت و من هم که فهمیده بودم داستانش سرِ کاری است میگفتم خب. اینقدر او گفت و من هم گفتم خب تا رسيديم به دويستتا گنجشک. سر دویستتا، من که گفتم خب، سلیمیان صدایش را تیز کرد و با شیطنت گفت: «گنجشك اول پريد!» تا گفت اولی پرید، صدای خندة بچهها مثل بمب ترکید ... .
معرفی کتاب
حمید احمدینیا، آزادة تهرانی، در سال 1349 در شهر تهران و در خانوادهای پرجمعیت، مذهبی و کاشانیالاصل متولد شد. او از همان سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت در کانونهای فرهنگی زمینه را برای حضور در بسیج فراهم کرد. علاوهبر اینها فعالیت جدی در تئاتر و رفتن به مدرسة تئاتر پای او را به تلویزیون باز کرد.
حمید در 26 فروردین 1366 در یک عملیات ایذایی در سلیمانیة عراق، که وظیفهاش گرفتن ارتفاعات مشرف به محور ماووت معروف به تپة منافقین بود، به اسارت چند کُرد خائن عراقی درآمد. البته خودش میگوید میتوانست بگریزد، اما بهدلیل زخمی بودن همرزمش و دلایلی دیگر، که در ادامه میخوانید، تصمیم گرفت بماند! دوران اسارت این آزادة شجاع در زندان الرشید و ملحق اردوگاه تکریت 11 سپری شد[۱].