نامه های رمزی به مسئولان: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''نامه هایی که دارای عبارتهای رمزی خطاب به مسئولان بهویژه امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای است.''' == '''ویژگی نامههای دوران اسارت''' == نامههای دوران دفاع مقدس، که بخشی از تاریخ ما را تشکیل میدهند، بهخودیخود ارزش بالایی دارند،...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== '''ویژگی نامههای دوران اسارت''' == | == '''ویژگی نامههای دوران اسارت''' == | ||
نامههای دوران دفاع مقدس، که بخشی از تاریخ ما را تشکیل | نامههای دوران دفاع مقدس، که بخشی از تاریخ ما را تشکیل میدهند، بهخودیخود ارزش بالایی دارند، زیرا تراوش احساسات لحظههای تنهایی و غربت هر اسیر جنگیاند. قطعاً در صورت برخورد انسانی طرفین جنگ، نامهها میتوانند تأثیر مثبتی در روحیه [[اسرا]] و تحمل روزهای سخت و صعب اسارت داشته باشد، اما بهدلیل موانع بسیار ازجمله سانسور شدید، شیطنت منافقان و کندی در روند رفتوبرگشت نامه، که رژیم بعث ایجاد کرده بود، این فرصت از آزادگان و خانوادههایشان دریغ میشد. | ||
نامههای دوران اسارت را، که '''خاص اسرای ثبتنام شده بود،''' | نامههای دوران اسارت را، که '''خاص اسرای ثبتنام شده بود،''' میتوان از بخشهای دیگر دفاع مقدس متمایز دانست، زیرا در [[اردوگاه]] دشمن موانعی زیاد و عجیب حاکم بود که آرامش را از آزادگان سلب میکرد، ازاینرو اغلب آنها برای لونرفتن و عواقب بعدی به استفاده از واژهها و عبارات رمزی روی میآوردند. درواقع مدتی پساز اسارت فرستنده و گیرنده نامه زبان ایماواشاره را در نوشتار یا استفاده از تکنیکهای مخفیکردن واژههای دردسرآفرین مانند استفاده از [[آب]] پیاز و ... یاد گرفتند و توانستند تا حدود زیادی اوضاع را مدیریت کنند و دشمن را دور بزنند، اگرچه رژیم بعث با همکاری [[منافقین]] توانست با دستکاری نامهها یا نوشتن مطالب خلاف واقع و دروغ آزادگان و خانوادههایشان را مورد آزار و اذیت قرار بدهند ... . | ||
'''شکل ظاهری نامههای دوران اسارت''' | '''شکل ظاهری نامههای دوران اسارت''' | ||
کاغذ نامهها به رنگ سفید و آبی بود که نمايندگان صليبسرخ آنها را در اختیار اسرا قرار | کاغذ نامهها به رنگ سفید و آبی بود که نمايندگان صليبسرخ آنها را در اختیار اسرا قرار میدادند. اسرا میتوانستند در قسمت بالای کاغذ سفید بنویسید و ارسال کنند، قسمت پایین مخصوص دریافتکننده بود که پاسخ را روی آن بنویسد، البته میشد تمام دو قسمت را هم بنویسند، زیرا ازطریق هلالاحمر ایران میتوانستند کاغذ بیشتری دریافت کنند. فاصله خطها آنقدر کم بود که آزادگان مجبور میشدند بسیار ریز یا گاهی یک خط درمیان بنویسند. | ||
کاغذ آبی فقط تاریخ و امضا داشت و بدون هيچ نوشتهاي ارسال | کاغذ آبی فقط تاریخ و امضا داشت و بدون هيچ نوشتهاي ارسال میشد. چون نوشته و متن نداشت در اداره سانسور عراق معطل نمیشد و زود به دست گیرنده میرسيد. دريافتکننده نامه هم در پايين آن کاغذ پاسخ مینوشتند و ارسال میكردند. پشت برگهها نوشته شده بود: | ||
«آدرس کامل فرستنده» باید نام اردوگاه و نام و نامخانوادگی و شمارهای که بهعنوان شماره کارت | «آدرس کامل فرستنده» باید نام اردوگاه و نام و نامخانوادگی و شمارهای که بهعنوان شماره کارت میدادند نوشته میشد، قسمتی هم برای آدرس کامل گیرنده تعیین شده بود. (سیدجمالالدین زهرایی- 7) | ||
== '''نامه اسرای ایرانی خطاب به مسئولان''' == | |||
[[پرونده:Title 1.jpg|بندانگشتی|نمونه 1. نامه سیدعلی مهاجریانمقدم به آقای هاشمی رفسنجانی]] | |||
در اغلب نامههایی که اسرا خطاب به [[خانواده]] و اقوام نوشتهاند، عبارتهای رمزی خطاب به مسئولان بهویژه امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای به چشم میخورد. نامه مستقیم یا غیرمستقیم به مسئولان بخشی از نامههای دوران اسارت است که با عنوانهای رمزی مانند پدربزرگ، عمو، کدخدا، حاج آقا موسوی و ... نوشته شده است. | |||
==== نمونه 1 ==== | |||
نامه سیدعلی مهاجریانمقدم به آقای هاشمی رفسنجانی | |||
از: اردوگاه رمادیه10 | از: اردوگاه رمادیه10 | ||
خط ۵۲: | خط ۲۸: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
حضور محترم نور چشم عزیزمان و پدر بزرگوارم آقای | حضور محترم نور چشم عزیزمان و پدر بزرگوارم آقای علیاکبر(آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی)رئیس دبیرستان آزادی<sup>[2]</sup> (تهران). | ||
پس از حمد و ثنای ایزد | پس از حمد و ثنای ایزد بیمنت و غیرقابل درک که عالم در رحمتش و لطفش غوطهور گردیده و همچنین این نعمت را ارزانی داد به ما که ما را از پیروان شما قرار داد. سلام حقیر و تکتک دوستانم به محضر مقدستان. درست است اوضاع روزگار همیشه برای خوبان صعب است ولی ما هم از شما آموختهایم که وعده به صبر و دلداری شخص برای پیوند و چنگ زدن به یار اصلی و دوست همیشگی باعث سرافرازی دنیا و آخرت میباشد. ما اینجا هستیم ولی قلبهای ما پیش شماست. اما چه عرض کنم که قلب ما برای اولین بار خون شد و این جریحه مگر به وصال نتواند تسکین شود. ولی ما بر وعدهی خود ایستادهایم و نیز از شما خواهانیم که ناراحت روزگار نشوید و ما و خانوادههایی که چشم انتظارند انتظارشان نیز به لطف شما بستگی دارد و صلاح اسلام. در پایان سلام بر تمام رفقا و دوستان و کسانی که همچون آن بزرگوار هستند از بزرگترها تا همه و همه در آن خانه عرض میکنیم. سلام من را به تکیهی زهرا<sup>[3]</sup> خدمت پدربزرگ برسانید. به '''آقا سیدعلی'''<sup>[4]</sup> هم سلام برسانید. در آخر اسرا و حقیر را از کسانی که در آخر هستند ثبت کرده و فراموش نکنید. سلام ما را به اهالی تکیهی زهرا به همراه خانوادههایشان و مخصوصاً پدربزرگ عزیز با یارانش برسانید. والسلام. پابوس شما: سیدعلی مهاجریان مقدم<ref>کیانی بیژن (1397). دوباره خورشید، تهران: پیام آزادگان، ص. 252-254.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۴۳: | ||
به نام خدا | به نام خدا | ||
خدمت همسرم و فرزندانم زینب و لیلا و احمد و امرالله سلام | خدمت همسرم و فرزندانم زینب و لیلا و احمد و امرالله سلام میرسانم و سلامتی شما را از خداوند خواستارم. باری، اگر از احوال همسر خود غلامرضا محمدی خواسته باشید سلامتی برقرار است. از شما عزیزان میخواهم که قدر خودتان و قدر نعمتهای خدا را بدانید و هر چه بهتر درس بخوانید و قرآن خوب یاد بگیرید. خدمت پدر<sup>[5]</sup> و عمو حسین و علی سلام عرض میکنم. خدمت برادران '''سیدعلی'''<sup>[6]</sup> و علیاکبر<sup>[7]</sup> و میرحسین<sup>[8]</sup> و دیگر برادران سلام میرسانم. خدمت برادرانم و خواهرانم و همهی فامیل و دوستان سلام میسانم. همهی اسرا و اکبر رجبی سلام میرسانند. خدا نگهدار شما باد. در این ماه نامه نداشتم. (نام نویسنده محسوس نیست)<ref>کیانی بیژن (1397). دوباره خورشید، تهران: پیام آزادگان، ص.255-256.</ref> | ||
'''نمونه 3''' | '''نمونه 3''' | ||
خط ۷۸: | خط ۵۴: | ||
نامه حسن یوسفی به حضرت امامخمینی<sup>(ره)</sup> | |||
از:اردوگاه موصل4 | از:اردوگاه موصل4 | ||
خط ۸۶: | خط ۶۲: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
خدمت پدربزرگم<sup>[9]</sup>. امیدوارم که سلام | خدمت پدربزرگم<sup>[9]</sup>. امیدوارم که سلام بیحد را از اینجانب که خاک کف پایتان هم نیستم پذیرا بوده باشید. برادرانم در اینجا خدمت شما و برادران سلام میرسانند. اگر سه آرزو داشته باشیم: یکی آن که سلامت باشید و دیگری آن که بتوانیم در اسارت نامهای که از طرف شما بیاید ببوسیم و زیارت کنیم و دردهای روحی و جسمی از ما دور گردد. نامهی پرمهر و محبت علیآقا که در حدود هشت سال پیش همسایهی شما بود به دستم رسید، از شوق خوشحالی اشک از چشمانم سرازیر شد. سلام خدمت حاج علیاکبر<sup>[10]</sup> و '''علی آقا'''<sup>[11]</sup> میرسانیم. سلام خدمت کل میرسانیم. میبخشید از این که نامه به این شکل بود. بالاخره اسارتی است. خداحافظ (همان، صص 258-257) | ||
خط ۱۰۲: | خط ۷۸: | ||
نامه آزاده مجتبی شریعتی | |||
از [[اردوگاه الانبار]] | از [[اردوگاه الانبار]] | ||
خط ۱۰۸: | خط ۸۵: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
بعد از حمد و ثنای خداوند منان و توفیق روز افزون به تمامی خدمتگزاران عزیز، برادر گرامی، از محبت شما کمال تشکر را دارم. مهری خانم بارها نوشته که شما بچههای مرا به گردش | بعد از حمد و ثنای خداوند منان و توفیق روز افزون به تمامی خدمتگزاران عزیز، برادر گرامی، از محبت شما کمال تشکر را دارم. مهری خانم بارها نوشته که شما بچههای مرا به گردش میبری و آنها را دلداری میدهی و تنها ناراحتی ما دروی از شماهاست و امیدوارم خداوند توفیق دهد تا قدر نعمتهای او را بدانیم. تنها مشکل ما دروغهایی است که به وسیلهی این گروهها و یا هواداران آنها اینجا پخش میشود که امیدوارم خداوند ما را از شر آنها نجات دهد. برادر عزیز، خبر دردناک رحلت پدربزرگ<sup>[12]</sup> همه را خرد و خمیر کرد. خداوند انشاالله به همهی ما صبر عنایت کند و بتوانیم همراه '''مریدش''' باشیم. خدمت تمام اقوام و خویشان سلام میرسانم. 28/11/68 (همان، 260-259) | ||
خط ۱۲۲: | خط ۹۹: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
خدمت برادر عزیزم مجتبی، سلام علیکم بما صبرتم. امیدوارم که حالت خوب بوده باشد. باری، اگر از حال و احوال برادر حقیر و اسیرت خواسته باشی در سلامتی کامل بهسر | خدمت برادر عزیزم مجتبی، سلام علیکم بما صبرتم. امیدوارم که حالت خوب بوده باشد. باری، اگر از حال و احوال برادر حقیر و اسیرت خواسته باشی در سلامتی کامل بهسر میبریم. باری برادر عزیزم، نامهی پر از مهر و محبت تو همراه با عکسها به دستم رسید و مرا بینهایت خوشحال نمود. هم اکنون که دارم این نامه را مینویسم ساعت 3 بعد نیمه شب سهشنبه میباشد و گروهی از بچهها خواب هستند و گروهی هم مشغول عبادت و فرایض دینیشان میباشند. هم اکنون دوستم که کنار من نشسته و دارد قرآن میخواند، میگوید سلام مرا هم به خانوادهتان برسان و بگو التماس دعا خیلی خیلی داریم. | ||
و اما راجع به خودم. ما که در اینجا [[امکانات]] برای فراگیری عربی آن چنان نداریم ولی خوب من مدتی است که دارم بر روی زبان عربی کار | و اما راجع به خودم. ما که در اینجا [[امکانات]] برای فراگیری عربی آن چنان نداریم ولی خوب من مدتی است که دارم بر روی زبان عربی کار میکنم و هم اکنون کمی راه افتادهام و میتوانم کمی به زبان عربی حرف بزنم. غصه نخورید، انشاالله ما بهزودی به نزد شما برمیگردیم با هم با مینیبوس حسین همگی به [[زیارت کربلا]] و سامرا و کاظمین و بقیه خواهیم رفت و به یاری خدا خودم هم مترجم شما خواهم بود. شما هم آماده شوید که به یاری خدا چیزی نمانده. فقط دعا کنید برای پدر سیداحمد<sup>[13]</sup> و ضمناً سلام ما را به پدر سیداحمد و دوستانش '''سیدعلی'''<sup>[14]</sup>، سیدجلال، سیدعلیاکبر<sup>[15]</sup> و بقیه برسانید و بگویید که ماها خیلی از شما التماس دعا داریم. | ||
ضمناً ما که کارت تبریک یا که چیز دیگری نداریم، پس این نقاشی را به شما تقدیم | ضمناً ما که کارت تبریک یا که چیز دیگری نداریم، پس این نقاشی را به شما تقدیم میکنم. اگرچه که زیاد قشنگ نکشیدم، ولی خوب وقتی که به درونش فرو بروی خیلی زیبا میشود: الله، شمع و گل و پروانه. تقدیم به شما خانوادههای مظاهری، مجلسی، کورهپز، بیاضی و بقیه درود و سلام میفرستم. پدر و مادر عزیزم را دست بوسم، برادرانم را سلام میرسانم، خواهرانم را سلام میرسانم، دامادها و زن برادرانم را سلام میرسانم. فیامان الله. | ||
مطالب نوشته شده در داخل نقاشی: | مطالب نوشته شده در داخل نقاشی: | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۲۴: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
خدمت سرور گرامی و عزیزم روحی جان<sup>[16]</sup>، سلام عرض | خدمت سرور گرامی و عزیزم روحی جان<sup>[16]</sup>، سلام عرض میکنم. انشاالله که در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان<sup>(عج)</sup>، در سلامتی کامل به سر ببرید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید، بحمدالله سلامتی برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما، دوری از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقربانش قسم میدهم که، هر چه زودتر نعمت دستبوسی شما را نصیب ما کند. روحی جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است که هیچ خبری از شما ندارم و شما خود میدانید که احتیاج به پند و اندرزهای شما دارم و شما ما را از این نعمت بیبهره نفرمایید. امیدوارم در نامههایتان از میهن بنویسید که چه کار میکنید؟ و با که رابطه برقرار کرده و زمینها را چه میکارید؟ کار شما با حسین خرکچی<sup>[17]</sup>، به کجا رسیده است. شنیدم یک بار حسابی داغونش کردید. به هر حال منتظر دعاهای خیر شما هستم و امیدواریم ما را از دعاهای شب جمعه<sup>[18]</sup> و شب چهارشنبه<sup>[19]</sup>، در جمکران و محافل دیگر فراموش نکنید. از قول اینجانب به عمو حسین وزیری<sup>[20]</sup> و علیاکبر مجلسی<sup>[21]</sup> و حسینعلی<sup>[22]</sup> و مشهدی احمد<sup>[23]</sup> و برادر بسیار عزیزم '''سیدعلی'''<sup>[24]</sup> و خانواده و اکبرآقا و خانواده سلام برسانید. (شنیدهام که چند وقت پیش برای گردش به خارج رفته بودید، چه سوغاتی آوردید<sup>[25]</sup>؟)سلام خیلی خیلی برسانید و حتماً منتظر جواب نامههای شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه میکنم. فرزند کوچک شما علی ـ 27/2/64 خداحافظ (همان، صص 264-263) | ||
<sup>p</sup> | <sup>p</sup> | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۳۰: | ||
'''نمونه 7''' | '''نمونه 7''' | ||
نام کامل گیرنده: | نام کامل گیرنده: علیاکبر خانی | ||
نام کامل فرستنده: علی محمدخانی | نام کامل فرستنده: علی محمدخانی | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۳۷: | ||
... چنان چه احوالات داغدیده خود، | |||
... چنان چه احوالات داغدیده خود، علیمحمد را خواسته باشید، بحمدالله، سلامتی حاصل است. هیچگونه ناراحتی در پیش نیست، به جز دوری از شما. هیچ چیز مرا در اسارت پیر نکرد ولی رفتن پدربزرگ<sup>[26]</sup>، مرا پیر میکند. سلام مرا به '''علی مشهدی'''<sup>[27]</sup> برسانید و بگویید که با تو دست میدهیم<sup>[28]</sup> و از شما و کلیه اهالی روستا، تقاضامندیم که به مدرسهها<sup>[29]</sup> بروید و مدرسهها را خالی نگذارید.23/3/68 (همان، ص 265) | |||
<sup>p</sup> | <sup>p</sup> | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۴۵: | ||
'''نمونه 8''' | '''نمونه 8''' | ||
نام کامل گیرنده: بهجت | نام کامل گیرنده: بهجت هلالیزاده<sup>[30]</sup> | ||
نام کامل فرستنده: امیر الماسی | نام کامل فرستنده: امیر الماسی | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۵۲: | ||
به کلیهی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین مخصوصاً پدربزرگم<sup>[31]</sup>، سلام عرض | به کلیهی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین مخصوصاً پدربزرگم<sup>[31]</sup>، سلام عرض مینمایم. | ||
ما کلیهی اسرای حزبالله، به سروران گرامی، دایی اکبر<sup>[32]</sup>، '''دایی علی'''<sup>[33]</sup>، دایی احمد<sup>[34]</sup> و پدر خالصانهترین سلامها و تحنیتها را | ما کلیهی اسرای حزبالله، به سروران گرامی، دایی اکبر<sup>[32]</sup>، '''دایی علی'''<sup>[33]</sup>، دایی احمد<sup>[34]</sup> و پدر خالصانهترین سلامها و تحنیتها را میفرستیم. حمد و سپاس خداوندی را که، برطرفکنندهی هر رنج و مشقتی از بندگانش است و بر آن توکل کنیم که کفایتکننده و یاریکننده است. حمد و سپاس، برای خداوندی که اسلام را آیین شریعت قرار داد و آن را بر همهی ادیان غالب ساخت و ارکانش را مستحکم کرد. در تمام حالات و اوقات، سعادت و سلامت و موفقیت شما را، برای خدمت به اسلام و مسلمین از خداوند متعال مسئلت دارم. اگر از احوالات اینجانبان، اسرای حزبالله بخواهید، الحمدالله از سلامتی جسمی و روحی خوبی برخورداریم. تنها ناراحتی ما دوری از آن لطف و مهربانیهای شما سروران گرامی، مخصوصاً پدربزرگم میباشد. الان که دارم نامه مینویسم، ترانههای فاسد زمان شاه خائن را به وسیلهی بلندگو در اتاق گذاشتهاند. تنها چیزی که تا حالا ما را سالم نگه داشته است، اول لطف و عنایت الهی است و بعد دعاها و رهنمودهای شما عزیزان و سروران گرامی. ما در اینجا، تنها پرندگان آسمان را میبینیم. ای کاش پرندگان آسمان به نیابت از ما، با شما عزیزان بیعت میکردند. دوست داشتم که خداوند، یک بار دیگر، توفیق دیدار چهرههای شما سروران را به من میداد. امید است این نامه، نشانهی بیعت با شما عزیزان باشد. باور کنید! بعضی مواقع که صدای شما عزیزان به گوشمان میرسد، عمری دوباره میگیریم. نوشته بودید از راه دور دست شما را میبوسیم، ما لیاقت این حرفها را نداریم که، شما بخواهید درباهی ما بنویسید. ما از راه دور دست و بازوی شما عزیزان را میبوسیم و منتظر رهنمودهای شما سروران گرامی میباشیم. والسلام و من الله التوفیق ـ 21/11/66 (همان، صص 267-266) | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۶۹: | ||
| | |بینام تو نامه کی کنم باز | ||
|} | |} | ||
با سلام و درود بر منجی عالم بشیریت پیامبر ختمی مرتبت محمد<sup>(ص)</sup> و سلام و درود بر اولیاء خداوندی، با سلام و درود به حضور آقا امام زمان<sup>(عج)</sup>، سلام و درود بر ملحق شدگان به راه انبیاء و اولیاء، سلام به سالار شهیدان حسین بن علی و یارانش که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. سلام و درود بر ادامهدهندگان راه این بزرگواران. سلام بر مشاهدهکنندگان حسین، [خوانده نشد] که چون مرغان باغ ملکوت، پرزنندگان در جنت رضوانند. آنان که روح مطهری داشتند و همچون اسدالله<sup>[35]</sup> کار کردند. دستغیب<sup>[36]</sup> همراهشان بود و بهشتی<sup>[37]</sup> شدند و مفتح<sup>[38]</sup> مشکلاتمان گردیدند و به امید رجایی<sup>[39]</sup> | با سلام و درود بر منجی عالم بشیریت پیامبر ختمی مرتبت محمد<sup>(ص)</sup> و سلام و درود بر اولیاء خداوندی، با سلام و درود به حضور آقا امام زمان<sup>(عج)</sup>، سلام و درود بر ملحق شدگان به راه انبیاء و اولیاء، سلام به سالار شهیدان حسین بن علی و یارانش که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. سلام و درود بر ادامهدهندگان راه این بزرگواران. سلام بر مشاهدهکنندگان حسین، [خوانده نشد] که چون مرغان باغ ملکوت، پرزنندگان در جنت رضوانند. آنان که روح مطهری داشتند و همچون اسدالله<sup>[35]</sup> کار کردند. دستغیب<sup>[36]</sup> همراهشان بود و بهشتی<sup>[37]</sup> شدند و مفتح<sup>[38]</sup> مشکلاتمان گردیدند و به امید رجایی<sup>[39]</sup> بیکران، که ما هم باهنر<sup>[40]</sup> باشیم و به صدوقان<sup>[41]</sup> بپیوندیم و بر مخلوقات، اشرفی<sup>[42]</sup> بودن خود را ثابت کنیم. و با سلام بر کسی که بیعشق او عاشق مهدی شدن محال است<sup>[43]</sup> با سلام بر شما مصداقان واقعی «رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه»، بودید، (و از شما گروهی) «من قضی نحبه» شدند و با سلام بر شما که ادامهدهندگان راه آنها، یعنی جزء من ینتظرانند. و انشاءالله در زمرهی «ما بدلوا تبدیلاً» باشید و در خدمت آقای حسین زمان.<sup>[44]</sup> | ||
سلام علیکم بما صبرتم. | سلام علیکم بما صبرتم. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۱۸۵: | ||
دوری ز بـرم، از تـو خبـر | دوری ز بـرم، از تـو خبـر نـیست مـرا | ||
میسـوزم و چـارهای دگر نیست مـرا | |||
خط ۲۲۳: | خط ۲۰۱: | ||
پس از سلام و درود به حضور مقدس معلم عزیزم، سلامتی و طول عمر شما را از خداوند قادر منان خواستارم و همواره امیدوارم از هر گونه بلیات ارضی و سماوی، محفوظ و مصون باشید. به خدمت تمامی فرزندانت: برادر حسین<sup>[45]</sup> و برادر | پس از سلام و درود به حضور مقدس معلم عزیزم، سلامتی و طول عمر شما را از خداوند قادر منان خواستارم و همواره امیدوارم از هر گونه بلیات ارضی و سماوی، محفوظ و مصون باشید. به خدمت تمامی فرزندانت: برادر حسین<sup>[45]</sup> و برادر علیاکبر<sup>[46]</sup> و برادر احمد<sup>[47]</sup>، '''برادر علی'''<sup>[48]</sup> و محسن<sup>[49]</sup> سلام خالصانه دارم. و در ضمن اگر از احوالات ما خواسته باشید، بحمدالله سلامت و با روحیه خالص و ثابت قدم هستیم. دلم میخواهد برای ما چند خطی پند و نصیحت بنویسید، تا سرمشق و تسکین قلب اینجانب گردد. به خدمت تمامی دوستان و آشنایان دور و نزدیک سلام میرسانم. به خدمت برادر موسوی و به خدمت برادر رفیقدوست<sup>[50]</sup> و شمخان<sup>[51]</sup> سلام میرسانم. خداحافظ همه شما. ارادتمند حسینعلی بزچلویی (همان، صص 270- 268) | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۱۷: | ||
حضور محترم سرور گرامی و نور دیدگان پدر گرامیمان | حضور محترم سرور گرامی و نور دیدگان پدر گرامیمان | ||
پس از حمد و ثنای خدای منان موفقیت تمامی شماها را از درگاه اقدس حضرتش مسئلت داریم. باری اگر جویای حال اینجانبان بوده باشید شکر خدا که از سلامتی کامل روحی و جسمانی بهرهمندیم، هیچگونه نگرانی از طرف ما نیست تنها سلامتی شما و موفقیت شما آرزوی ماست. خیلی دوست داشتیم از نزدیک زیارتتان | پس از حمد و ثنای خدای منان موفقیت تمامی شماها را از درگاه اقدس حضرتش مسئلت داریم. باری اگر جویای حال اینجانبان بوده باشید شکر خدا که از سلامتی کامل روحی و جسمانی بهرهمندیم، هیچگونه نگرانی از طرف ما نیست تنها سلامتی شما و موفقیت شما آرزوی ماست. خیلی دوست داشتیم از نزدیک زیارتتان میکردیم لیک دست قضا و قدر بود تا در این سختیها ساخته شویم و به راهش درآییم. دوست داشتم از سلامتی شما و کلامتان ما را شاد کنید. دستهای از ما در حفظ قرآن موفق شدهاند و دسته دوم به انتظار. باشد تا جوابتان ما را امیدوارتر گرداند. در پایان خدمت تمامی عزیزان و قلبمان عموحسینعلی<sup>[52]</sup> و دایی اکبر<sup>[53]</sup> و برادرشان '''علیآقا'''<sup>[54]</sup> تمامی سلامی را که از اعماق قلبمان جاری است برسانید. بابا محسن<sup>[55]</sup> در جوابتان حتماً رضایت این که روز قیامت ما را شفاعت و دستگیرمان باشید، ذکر کنید. خدا یار و نگهدارتان باد. فرزند حقیرتان محمود کاشان ـ 8/5/66 (همان، صص 272-271) | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۲۶: | ||
نام کامل فرستنده: امیر صادپاپی | نام کامل فرستنده: امیر صادپاپی | ||
خدمت عموی عزیزم سلام. امیدوارم که حالتان خوب باشد و تمامی امور به خوبی پیش رود. من خیلی دلم تنگه و خیلی دوست دارم که بعد از 5 سال و اندی دوری برگردم، نه به خاطر پدر و مادر، بلکه به خاطر شما و شغلتان. خلاصه احتیاج مبرم به نصیحتهای شما دارم. همگی با شمایند و سلام | خدمت عموی عزیزم سلام. امیدوارم که حالتان خوب باشد و تمامی امور به خوبی پیش رود. من خیلی دلم تنگه و خیلی دوست دارم که بعد از 5 سال و اندی دوری برگردم، نه به خاطر پدر و مادر، بلکه به خاطر شما و شغلتان. خلاصه احتیاج مبرم به نصیحتهای شما دارم. همگی با شمایند و سلام میرسانند و شما هم از پشت این دیوارها، سلام ما را به همکاران و مشتریانتان برسانید و از طرف ما خیالتان راحت باشد. التماس دعا. منتظر نامه شما هستم.نامهی آزاده حسین امینی (همان، ص 242) | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۳۸: | ||
بسمالله الرحمن الرحیم | بسمالله الرحمن الرحیم | ||
با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبران و ائمهی هدی و بقیه و سلامی گرم به همهي شما عزیزان پدر، مادر، همسر، برادران، خواهران و تمامی برادران و عزیزانی که مشغول خدمت در محل هستند. عزیزان من، بنده حدود دو سال گرفتارم، نه اسیر. قبل از گرفتاری یادم هست وقتی که در محل بودم کدخدایی داشتیم که همیشه حرفهای خوبی | با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبران و ائمهی هدی و بقیه و سلامی گرم به همهي شما عزیزان پدر، مادر، همسر، برادران، خواهران و تمامی برادران و عزیزانی که مشغول خدمت در محل هستند. عزیزان من، بنده حدود دو سال گرفتارم، نه اسیر. قبل از گرفتاری یادم هست وقتی که در محل بودم کدخدایی داشتیم که همیشه حرفهای خوبی میزد. یادم هست چند سال پیش برای بالا رفتن رشد فکری و درسی و عبادی مردم دستور داد، در ده مدرسه بسازند. پس از ساختن، مردم از کوچک و بزرگ به استقبال آمدند. به یاد دارم زمانی را برادران شبها تا صبح بالای پشتبام مدرسه جلوی در زیر نورافکن مشغول درس خواندن بودند. چند سالی گذشت. پایهی درس بعضی از برادران قوی شد. بعضیها در کنکور دانشگاه شرکت کردند و قبول شدند و بعضیها عاشقانه درس را ادامه میدادند. عدهای برای دفع بلاهای دهات بغلدستی شبها نمیخوابیدند که در این میان دهی در 10کیلومتری ما بسیار ظالم و ستمکار بود. عدهای برای ریشهکن کردن کدخدای آن ده که حسینخان و اطرافیانش بودند آماده میشدند. بالاخره با رأی معتمدین ده تصمیم بر این شد که اسم این مدرسه را انتخاب کنند که چنین شد که به نام «مدرسهی عشق » نامگذاری شد. برادران، به یاد دارم زمانی را که مشهدی حسن بقال هشتاد ساله میآمد صبح تا شب در مدرسه مینشست تا او را به مدرسه راه بدهند. یا آن برادر خردسال را که میآمد گریه میکرد و شناسنامهاش را دستکاری میکرد تا اینکه به کلاس راهش دهند. باز به یاد دارم که کدخدای ده بعضی از شبها در مسجد محل سخنرانی میکرد و گذشته را یاد میکرد و ما را نصیحت میکرد تا از اعمال گذشته عبرت بگیریم. | ||
هم اکنون هفت سال از عمر دگرگونی ده و روی کار آمدن کدخدایی جدید | هم اکنون هفت سال از عمر دگرگونی ده و روی کار آمدن کدخدایی جدید میگذرد. مردم بسیار آماده شدهاند، انگاری فولاد آبدیده هستند. | ||
خدمت شما عرض کنم بنده حدود دو سال است از شما جدا شدهام و از نصیحتهای پیامبرگونهی کدخدا محروم هستم و کمابیش از گوشه و کنار در نامهها نوای آرام بخشش را | خدمت شما عرض کنم بنده حدود دو سال است از شما جدا شدهام و از نصیحتهای پیامبرگونهی کدخدا محروم هستم و کمابیش از گوشه و کنار در نامهها نوای آرام بخشش را میشنوم. تنها تقاضای عاجزانهام این است که دست از پیروی او بر ندارید، چرا که او صراط است، کنارهگیری از صراط برابری با ضلالت است. همیشه گوش به فرمان و مطیع دیگر معتمدین محل که همکاران کدخدا هستند باشید. مثل سیدعلی مشهدی ، اکبر پستهای ، موسوی ترکه . توصیهی دیگرم به برادران مؤمنم این است که سعی کنید درسهایتان را زیر نورافکن مدرسهی عشق و در هوای آزاد بخوانید تا ذهنتان بازتر شود. سعی کنید در همان هنگام نگهبانان خوبی برای مدرسه باشید. مبادا سگهای محل وارد مدرسه شوند که آنجا را نجس کنند و شما به زحمت میافتید. توصیهی دیگرم این است که عین سخنان کدخدای ده را برایم بنویسید و بفرستید. چرا خیلی دلم برایش تنگ شده است. کماکان تقوا پیشه کنید و صبر را کلید آن و توکل را در آن بدانید. یاد خدا را فراموش نکنید و تمامی کارهایتان را برای خدا انجام دهید. چرا که خداوند انسان را فقط برای عبادت آفرید «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». در خاتمه، تمامی شما را به خدای یکتا میسپارم و برای شما دعای خیر دارم. برای کلیهی دوستان محل، همکاران، پدر، مادر، برادران، خواهران سلامی گرم برسانید. (همان، صص 252-249) | ||
| | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۵۴: | ||
خدمت سرور گرام و عزیزم روحى جان<sup>(۱)</sup> | خدمت سرور گرام و عزیزم روحى جان<sup>(۱)</sup> | ||
سلام عرض | سلام عرض میکنم و انشاءالله که در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان در سلامتى کامل به سر برید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید بحمدالله سلامتى برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما دورى از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقربانش قسم میدهم که هر چه زودتر نعمت دستبوسى شما را نصیب ما بکند. به هر حال، روحى جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است که هیچ خبرى از شما ندارم و شما خوب میدانید که احتیاج به پند و اندرزهاى شما دارم و شما ما را از این نعمت بیبهره نفرمایید. امیدوارم در نامههایتان از «میهن» بنویسید که چه کار میکند و با کى رابطه برقرار کرده و زمینها را چه میکارد و کارش با «حسین خرکچى»(۲) به کجا رسید. شنیدم یه بار حسابى داغونش کردى.(۳) به هر حال منتظر دعاهاى خیر شما هستیم و امیدوارم که ما را در دعاهاى شب جمعه و شب چهارشنبه در جمکران(۴) و محافل فراموش نکنید. از قول اینجانب به «عمو حسین وزیرى»(۵) و «اکبر مجلسى»(۶) و «حسینعلى»(۷) و «مشهدى احمد»(۸) و برادر بسیار عزیزم «سید على»(۹) و خانواده و «اکبر آقا»(۱۰) و خانواده (شنیدم که چند وقت پیش به گردشى به خارج رفته بود، چه سوغاتى آورده؟)(۱۱) سلام خیلى خیلى برسانید، و حتما منتظر جواب نامههاى شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه میکنم. فرزند کوچک شما على خدامانده 27/7/64 | ||
خط ۲۹۲: | خط ۲۷۰: | ||
(2 صدام حسین | (2 صدام حسین | ||
(3 اسرا از پیروزی در جبههها به نحوى مطلع | (3 اسرا از پیروزی در جبههها به نحوى مطلع میشدند. | ||
(4 منظور جماران است. | (4 منظور جماران است. | ||
خط ۳۰۲: | خط ۲۸۰: | ||
(7 حسینعلى منتظرى، قائم مقام رهبری[وقت] | (7 حسینعلى منتظرى، قائم مقام رهبری[وقت] | ||
(8 سید احمد | (8 سید احمد خمینی | ||
9) سیدعلى خامنهاى، رئیسجمهور[وقت] | 9) سیدعلى خامنهاى، رئیسجمهور[وقت] | ||
(10 | (10 علیاکبر ولایتى، وزیر امور خارجه [وقت] | ||
(11 اشاره به یکى از مسافرتهاى [ | (11 اشاره به یکى از مسافرتهاى [علیاکبر] ولایتى به خارج از کشور منبع: سایت تبیان- صحیفه امام ج۱۹ ص۴۱۶ | ||
خط ۳۱۶: | خط ۲۹۴: | ||
'محمد حمزهاي، در سال 1366 | 'محمد حمزهاي، در سال 1366 | ||
'بسم اللَّه الرحمن الرحیم. اللهم إیاك نعبد و إیاك نستعین. مادرم سلام. این نامه مخصوص پدر بزرگوارم هست. پدر عزیز و | 'بسم اللَّه الرحمن الرحیم. اللهم إیاك نعبد و إیاك نستعین. مادرم سلام. این نامه مخصوص پدر بزرگوارم هست. پدر عزیز و هادیام و مایه داناییام و داراي روح خداییام، سلام علیكم. | ||
گرچه مشكل است معرفت قدر تو، اما این جملاتي است تقدیم به قلب تو. وصفت را از چند چیز پرسیدم. از كوه، گفت از من استوارتر. از دریا، گفت از من خروشانتر. از خورشید، گفت از من تابانتر. | گرچه مشكل است معرفت قدر تو، اما این جملاتي است تقدیم به قلب تو. وصفت را از چند چیز پرسیدم. از كوه، گفت از من استوارتر. از دریا، گفت از من خروشانتر. از خورشید، گفت از من تابانتر. | ||
گاهي كه سر انقیاد به حال تحقیر بر دامنت گذاشتیم، به ما فرزندانت فرمودي: اگر لایق باشم، دست و بازویتان را | گاهي كه سر انقیاد به حال تحقیر بر دامنت گذاشتیم، به ما فرزندانت فرمودي: اگر لایق باشم، دست و بازویتان را میبوسم. | ||
داني چرا چنین شاعرانه | داني چرا چنین شاعرانه میگویم. دیدهاي پروانه را گرد شمع مجنون وار فقط سر سوداي وصال نور دارد. من الآن چنینم و یاد وصال در خاطرم هست كه از او دورم، اما عیان میبینم كه اگر مولایت بخواهد، بزودي شاید تو را ببینم، و گر نبینم وعده ما بر سر حوض با مادرت. ان شاء اللَّه. خدا حافظ- التماس دعا (پدر، ما را حلال كن)- 22/ 4/ 66 | ||
خط ۳۳۱: | خط ۳۰۹: | ||
فرزند عزیزم، نامه شما كه از سلامت مزاجتان بحمداللَّه خبر داد، واصل شد و موجب خرسندي از این جهت، و افسردگي از جهات دیگر شد | فرزند عزیزم، نامه شما كه از سلامت مزاجتان بحمداللَّه خبر داد، واصل شد و موجب خرسندي از این جهت، و افسردگي از جهات دیگر شد | ||
عزیزم ما سلامت هستیم و به شما و سایر دوستان دربند دعا | عزیزم ما سلامت هستیم و به شما و سایر دوستان دربند دعا میكنم. شما نگران نباش. این نحو گرفتاری ها براي دوستان خدا همیشه بوده و موجب بلندي مقام و رحمت خدا هست. | ||
امیدوارم بزودي همگي با سلامت به وطن خود بازگردید. به دوستانتان سلام مرا برسانید. خداوند به شماها صبر و اجر عنایت كند. (عبد ...) <nowiki>https://www.irna.ir/news'</nowiki> | امیدوارم بزودي همگي با سلامت به وطن خود بازگردید. به دوستانتان سلام مرا برسانید. خداوند به شماها صبر و اجر عنایت كند. (عبد ...) <nowiki>https://www.irna.ir/news'</nowiki> | ||
خط ۳۴۲: | خط ۳۲۰: | ||
'بسم اللَّه الرحمن الرحیم | 'بسم اللَّه الرحمن الرحیم | ||
توكلت علي اللَّه تَقولُونَ المَوتُ صَعبٌ وَ اللَّه | توكلت علي اللَّه تَقولُونَ المَوتُ صَعبٌ وَ اللَّه مُفارَقَهُ الأَحِبَّاءِ أصعَبٌ (میگویند مرگ سخت است؛ به خدا سوگند كه جدایي دوستان دشوارتر است) | ||
پدر جان، سلام؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. راضي | پدر جان، سلام؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. راضي نمیشدم مزاحم اوقات شریفتان گردم، لكن دیگر قدرت تحمل دوري را نداشتم، و دلم بسیار برایتان تنگ شده بود؛ لذا تصمیم به نوشتن نامه برایتان گرفتم. تا كنون شنیدهاید پسري به مدت چهار سال از پدرش جدا شود، و بعد از چهار سال جدایي براي پدرش نامه بنویسد، و پدر نامه فرزندش را جواب نگوید. | ||
پدرم باور كنید تحمل سختي راحت است، اما تحمل بر فراق یار دشوار است. پدرم من از بلاد غربت از گوشه زندان غم غبار آلود از هجر دوست، با چشماني غمزده، در انتظار رویت (روی تو)، نامه را | پدرم باور كنید تحمل سختي راحت است، اما تحمل بر فراق یار دشوار است. پدرم من از بلاد غربت از گوشه زندان غم غبار آلود از هجر دوست، با چشماني غمزده، در انتظار رویت (روی تو)، نامه را مینویسم. | ||
. پدرم نامهام را اجابت كن. با جواب خویش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاك كن، تا چشم ما با دیدن خَطت نور گیرد، روشن و منور گردد. | . پدرم نامهام را اجابت كن. با جواب خویش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاك كن، تا چشم ما با دیدن خَطت نور گیرد، روشن و منور گردد. | ||
پدرم پروانههاي وجودمان فداي شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خویش را با كلام | پدرم پروانههاي وجودمان فداي شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خویش را با كلام مسیحاییات جاني دوباره بخش و دل خسته دلان در راه مانده را جلایي تازه ده. | ||
به امید اینكه این نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنویسي. پدرم براي دریافت جواب لحظه شماري | به امید اینكه این نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنویسي. پدرم براي دریافت جواب لحظه شماري میكنم. خدا حافظتان. و السلام علیكم و رحمه اللَّه و بركاته. 12/ 6/ 1365- فرزند كوچكت، محمد رنجبر | ||
پاسخ | پاسخ | ||
'بسمه | 'بسمه تعالی | ||
فرزند بسیار عزیزم، از نامه دلسوزانه شما بسیار متاثر گردیدم. من ناراحتي شما عزیزان دربند را احساس | فرزند بسیار عزیزم، از نامه دلسوزانه شما بسیار متاثر گردیدم. من ناراحتي شما عزیزان دربند را احساس میكنم. شما هم ناراحتي پدرتان را كه فرزندان عزیزش دور از وطن هستند؛ احساس كنید. عزیزان من سید و مولاي همه ما، حضرت موسیبنجعفر (ع)، بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند. براي اسلام عزیز شما صبر كنید. خداوند فرج را انشاءاللّه تعالي نزدیك مینماید؛ و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد میفرماید. به همه عزیزان دربند سلام مرا برسانید. من از دعاي خیر فراموشتان نمیكنم. خداوند حافظ شما باشد. پدر پیرت (خ) (همان) | ||
خط ۳۷۷: | خط ۳۵۵: | ||
سیدجمالالدین زهرایی: | سیدجمالالدین زهرایی: | ||
در نامهها همیشه از حضرت امام (ره) یاد کردهام، بههمینمنظور برای حساسیتزدایی | در نامهها همیشه از حضرت امام (ره) یاد کردهام، بههمینمنظور برای حساسیتزدایی بعثیها، از کلمه «عمو» استفاده میکردم. اما برای من و خانوادهام مشخص بود که منظور از «عمو» کیست. از برادرم خواستهام اگر ممکن است نکات کلیدی و مهم سخنان ایشان را برایم بنویسد و غیرمستقیم به او فهماندم برایاینکه به مشکل برنخورد، میتواند از زبان محلی خودمان یعنی زبان سیوندی استفاده کند تا تفتیشکنندههای نامهها در بغداد متوجه نشوند که راجعبه چه موضوعی حرف میزنیم! (زهرایی- ص 72) | ||
فرزانه قلعهقوند | فرزانه قلعهقوند | ||
خط ۳۸۴: | خط ۳۶۲: | ||
'''منابع''' | '''منابع''' | ||
آرشیو اسناد و اطلاعات | آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان، فایل نامهها | ||
زهرایی سیدجمالالدین (1403). عمو علاالدین، تهران: پیام آزادگان | زهرایی سیدجمالالدین (1403). عمو علاالدین، تهران: پیام آزادگان | ||
خط ۳۹۴: | خط ۳۷۲: | ||
خبرگزاری ایرنا | خبرگزاری ایرنا | ||
----[1]. | ----[1]. | ||
[2]. مجلس شورای اسلامی | [2]. مجلس شورای اسلامی | ||
خط ۴۰۶: | خط ۳۸۴: | ||
[6]. حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای | [6]. حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای | ||
[7]. آیتالله | [7]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی | ||
[8]. آقای میرحسین موسوی | [8]. آقای میرحسین موسوی | ||
خط ۴۱۴: | خط ۳۹۲: | ||
[9]. امام خمینی<sup>(ره)</sup> | [9]. امام خمینی<sup>(ره)</sup> | ||
[10]. آیتالله | [10]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی | ||
[11]. مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت | [11]. مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت | ||
خط ۴۲۴: | خط ۴۰۲: | ||
[14]. حضرت آیتالله خامنهای | [14]. حضرت آیتالله خامنهای | ||
[15]. آیتالله | [15]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی | ||
خط ۴۵۳: | خط ۴۳۱: | ||
[27]. مقام معظم رهبری | [27]. مقام معظم رهبری | ||
[28]. منظور این است که با معظمله بیعت | [28]. منظور این است که با معظمله بیعت میکنیم. | ||
[29]. جبههها | [29]. جبههها | ||
خط ۴۸۵: | خط ۴۶۳: | ||
[42]. شهید محراب، آیتالله اشرفی اصفهانی | [42]. شهید محراب، آیتالله اشرفی اصفهانی | ||
[43]. اشاره به این اشعار رزمندگان در جبهه است: | [43]. اشاره به این اشعار رزمندگان در جبهه است: «بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد.» | ||
[44]. حضرت امام خمینی<sup>(ره)</sup> | [44]. حضرت امام خمینی<sup>(ره)</sup> |
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۲
نامه هایی که دارای عبارتهای رمزی خطاب به مسئولان بهویژه امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای است.
ویژگی نامههای دوران اسارت
نامههای دوران دفاع مقدس، که بخشی از تاریخ ما را تشکیل میدهند، بهخودیخود ارزش بالایی دارند، زیرا تراوش احساسات لحظههای تنهایی و غربت هر اسیر جنگیاند. قطعاً در صورت برخورد انسانی طرفین جنگ، نامهها میتوانند تأثیر مثبتی در روحیه اسرا و تحمل روزهای سخت و صعب اسارت داشته باشد، اما بهدلیل موانع بسیار ازجمله سانسور شدید، شیطنت منافقان و کندی در روند رفتوبرگشت نامه، که رژیم بعث ایجاد کرده بود، این فرصت از آزادگان و خانوادههایشان دریغ میشد.
نامههای دوران اسارت را، که خاص اسرای ثبتنام شده بود، میتوان از بخشهای دیگر دفاع مقدس متمایز دانست، زیرا در اردوگاه دشمن موانعی زیاد و عجیب حاکم بود که آرامش را از آزادگان سلب میکرد، ازاینرو اغلب آنها برای لونرفتن و عواقب بعدی به استفاده از واژهها و عبارات رمزی روی میآوردند. درواقع مدتی پساز اسارت فرستنده و گیرنده نامه زبان ایماواشاره را در نوشتار یا استفاده از تکنیکهای مخفیکردن واژههای دردسرآفرین مانند استفاده از آب پیاز و ... یاد گرفتند و توانستند تا حدود زیادی اوضاع را مدیریت کنند و دشمن را دور بزنند، اگرچه رژیم بعث با همکاری منافقین توانست با دستکاری نامهها یا نوشتن مطالب خلاف واقع و دروغ آزادگان و خانوادههایشان را مورد آزار و اذیت قرار بدهند ... .
شکل ظاهری نامههای دوران اسارت
کاغذ نامهها به رنگ سفید و آبی بود که نمايندگان صليبسرخ آنها را در اختیار اسرا قرار میدادند. اسرا میتوانستند در قسمت بالای کاغذ سفید بنویسید و ارسال کنند، قسمت پایین مخصوص دریافتکننده بود که پاسخ را روی آن بنویسد، البته میشد تمام دو قسمت را هم بنویسند، زیرا ازطریق هلالاحمر ایران میتوانستند کاغذ بیشتری دریافت کنند. فاصله خطها آنقدر کم بود که آزادگان مجبور میشدند بسیار ریز یا گاهی یک خط درمیان بنویسند.
کاغذ آبی فقط تاریخ و امضا داشت و بدون هيچ نوشتهاي ارسال میشد. چون نوشته و متن نداشت در اداره سانسور عراق معطل نمیشد و زود به دست گیرنده میرسيد. دريافتکننده نامه هم در پايين آن کاغذ پاسخ مینوشتند و ارسال میكردند. پشت برگهها نوشته شده بود:
«آدرس کامل فرستنده» باید نام اردوگاه و نام و نامخانوادگی و شمارهای که بهعنوان شماره کارت میدادند نوشته میشد، قسمتی هم برای آدرس کامل گیرنده تعیین شده بود. (سیدجمالالدین زهرایی- 7)
نامه اسرای ایرانی خطاب به مسئولان
در اغلب نامههایی که اسرا خطاب به خانواده و اقوام نوشتهاند، عبارتهای رمزی خطاب به مسئولان بهویژه امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای به چشم میخورد. نامه مستقیم یا غیرمستقیم به مسئولان بخشی از نامههای دوران اسارت است که با عنوانهای رمزی مانند پدربزرگ، عمو، کدخدا، حاج آقا موسوی و ... نوشته شده است.
نمونه 1
نامه سیدعلی مهاجریانمقدم به آقای هاشمی رفسنجانی
از: اردوگاه رمادیه10
تاریخ: 28/7/68
بسمالله الرحمن الرحیم
حضور محترم نور چشم عزیزمان و پدر بزرگوارم آقای علیاکبر(آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی)رئیس دبیرستان آزادی[2] (تهران).
پس از حمد و ثنای ایزد بیمنت و غیرقابل درک که عالم در رحمتش و لطفش غوطهور گردیده و همچنین این نعمت را ارزانی داد به ما که ما را از پیروان شما قرار داد. سلام حقیر و تکتک دوستانم به محضر مقدستان. درست است اوضاع روزگار همیشه برای خوبان صعب است ولی ما هم از شما آموختهایم که وعده به صبر و دلداری شخص برای پیوند و چنگ زدن به یار اصلی و دوست همیشگی باعث سرافرازی دنیا و آخرت میباشد. ما اینجا هستیم ولی قلبهای ما پیش شماست. اما چه عرض کنم که قلب ما برای اولین بار خون شد و این جریحه مگر به وصال نتواند تسکین شود. ولی ما بر وعدهی خود ایستادهایم و نیز از شما خواهانیم که ناراحت روزگار نشوید و ما و خانوادههایی که چشم انتظارند انتظارشان نیز به لطف شما بستگی دارد و صلاح اسلام. در پایان سلام بر تمام رفقا و دوستان و کسانی که همچون آن بزرگوار هستند از بزرگترها تا همه و همه در آن خانه عرض میکنیم. سلام من را به تکیهی زهرا[3] خدمت پدربزرگ برسانید. به آقا سیدعلی[4] هم سلام برسانید. در آخر اسرا و حقیر را از کسانی که در آخر هستند ثبت کرده و فراموش نکنید. سلام ما را به اهالی تکیهی زهرا به همراه خانوادههایشان و مخصوصاً پدربزرگ عزیز با یارانش برسانید. والسلام. پابوس شما: سیدعلی مهاجریان مقدم[۱]
نمونه 2
از: اردوگاه موصل3
تاریخ: 21/3/66
به نام خدا
خدمت همسرم و فرزندانم زینب و لیلا و احمد و امرالله سلام میرسانم و سلامتی شما را از خداوند خواستارم. باری، اگر از احوال همسر خود غلامرضا محمدی خواسته باشید سلامتی برقرار است. از شما عزیزان میخواهم که قدر خودتان و قدر نعمتهای خدا را بدانید و هر چه بهتر درس بخوانید و قرآن خوب یاد بگیرید. خدمت پدر[5] و عمو حسین و علی سلام عرض میکنم. خدمت برادران سیدعلی[6] و علیاکبر[7] و میرحسین[8] و دیگر برادران سلام میرسانم. خدمت برادرانم و خواهرانم و همهی فامیل و دوستان سلام میسانم. همهی اسرا و اکبر رجبی سلام میرسانند. خدا نگهدار شما باد. در این ماه نامه نداشتم. (نام نویسنده محسوس نیست)[۲]
نمونه 3
نامه حسن یوسفی به حضرت امامخمینی(ره)
از:اردوگاه موصل4
تاریخ: 21/3/66
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت پدربزرگم[9]. امیدوارم که سلام بیحد را از اینجانب که خاک کف پایتان هم نیستم پذیرا بوده باشید. برادرانم در اینجا خدمت شما و برادران سلام میرسانند. اگر سه آرزو داشته باشیم: یکی آن که سلامت باشید و دیگری آن که بتوانیم در اسارت نامهای که از طرف شما بیاید ببوسیم و زیارت کنیم و دردهای روحی و جسمی از ما دور گردد. نامهی پرمهر و محبت علیآقا که در حدود هشت سال پیش همسایهی شما بود به دستم رسید، از شوق خوشحالی اشک از چشمانم سرازیر شد. سلام خدمت حاج علیاکبر[10] و علی آقا[11] میرسانیم. سلام خدمت کل میرسانیم. میبخشید از این که نامه به این شکل بود. بالاخره اسارتی است. خداحافظ (همان، صص 258-257)
نمونه 4
نامه آزاده مجتبی شریعتی
بسمالله الرحمن الرحیم
بعد از حمد و ثنای خداوند منان و توفیق روز افزون به تمامی خدمتگزاران عزیز، برادر گرامی، از محبت شما کمال تشکر را دارم. مهری خانم بارها نوشته که شما بچههای مرا به گردش میبری و آنها را دلداری میدهی و تنها ناراحتی ما دروی از شماهاست و امیدوارم خداوند توفیق دهد تا قدر نعمتهای او را بدانیم. تنها مشکل ما دروغهایی است که به وسیلهی این گروهها و یا هواداران آنها اینجا پخش میشود که امیدوارم خداوند ما را از شر آنها نجات دهد. برادر عزیز، خبر دردناک رحلت پدربزرگ[12] همه را خرد و خمیر کرد. خداوند انشاالله به همهی ما صبر عنایت کند و بتوانیم همراه مریدش باشیم. خدمت تمام اقوام و خویشان سلام میرسانم. 28/11/68 (همان، 260-259)
نمونه 5
نامهی آزاده کریمشاهی
از: کمپ8
تاریخ: 10/11/1364
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادر عزیزم مجتبی، سلام علیکم بما صبرتم. امیدوارم که حالت خوب بوده باشد. باری، اگر از حال و احوال برادر حقیر و اسیرت خواسته باشی در سلامتی کامل بهسر میبریم. باری برادر عزیزم، نامهی پر از مهر و محبت تو همراه با عکسها به دستم رسید و مرا بینهایت خوشحال نمود. هم اکنون که دارم این نامه را مینویسم ساعت 3 بعد نیمه شب سهشنبه میباشد و گروهی از بچهها خواب هستند و گروهی هم مشغول عبادت و فرایض دینیشان میباشند. هم اکنون دوستم که کنار من نشسته و دارد قرآن میخواند، میگوید سلام مرا هم به خانوادهتان برسان و بگو التماس دعا خیلی خیلی داریم.
و اما راجع به خودم. ما که در اینجا امکانات برای فراگیری عربی آن چنان نداریم ولی خوب من مدتی است که دارم بر روی زبان عربی کار میکنم و هم اکنون کمی راه افتادهام و میتوانم کمی به زبان عربی حرف بزنم. غصه نخورید، انشاالله ما بهزودی به نزد شما برمیگردیم با هم با مینیبوس حسین همگی به زیارت کربلا و سامرا و کاظمین و بقیه خواهیم رفت و به یاری خدا خودم هم مترجم شما خواهم بود. شما هم آماده شوید که به یاری خدا چیزی نمانده. فقط دعا کنید برای پدر سیداحمد[13] و ضمناً سلام ما را به پدر سیداحمد و دوستانش سیدعلی[14]، سیدجلال، سیدعلیاکبر[15] و بقیه برسانید و بگویید که ماها خیلی از شما التماس دعا داریم.
ضمناً ما که کارت تبریک یا که چیز دیگری نداریم، پس این نقاشی را به شما تقدیم میکنم. اگرچه که زیاد قشنگ نکشیدم، ولی خوب وقتی که به درونش فرو بروی خیلی زیبا میشود: الله، شمع و گل و پروانه. تقدیم به شما خانوادههای مظاهری، مجلسی، کورهپز، بیاضی و بقیه درود و سلام میفرستم. پدر و مادر عزیزم را دست بوسم، برادرانم را سلام میرسانم، خواهرانم را سلام میرسانم، دامادها و زن برادرانم را سلام میرسانم. فیامان الله.
مطالب نوشته شده در داخل نقاشی:
درود بر کورهپز و مظاهرها ـ عیدتان مبارک
شمع را گفتند از که آموختی و آن که تو روشنی داری و سوختی، گفت شمع شبستان شوی. (همان، 262-261)
p
نمونه 6
نام کامل گیرنده: یزدی
نام کامل فرستنده: علی ابوالقاسمی
محل اسارت: عراق ـ اردوگاه عنبر ـ اتاق 23
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت سرور گرامی و عزیزم روحی جان[16]، سلام عرض میکنم. انشاالله که در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان(عج)، در سلامتی کامل به سر ببرید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید، بحمدالله سلامتی برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما، دوری از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقربانش قسم میدهم که، هر چه زودتر نعمت دستبوسی شما را نصیب ما کند. روحی جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است که هیچ خبری از شما ندارم و شما خود میدانید که احتیاج به پند و اندرزهای شما دارم و شما ما را از این نعمت بیبهره نفرمایید. امیدوارم در نامههایتان از میهن بنویسید که چه کار میکنید؟ و با که رابطه برقرار کرده و زمینها را چه میکارید؟ کار شما با حسین خرکچی[17]، به کجا رسیده است. شنیدم یک بار حسابی داغونش کردید. به هر حال منتظر دعاهای خیر شما هستم و امیدواریم ما را از دعاهای شب جمعه[18] و شب چهارشنبه[19]، در جمکران و محافل دیگر فراموش نکنید. از قول اینجانب به عمو حسین وزیری[20] و علیاکبر مجلسی[21] و حسینعلی[22] و مشهدی احمد[23] و برادر بسیار عزیزم سیدعلی[24] و خانواده و اکبرآقا و خانواده سلام برسانید. (شنیدهام که چند وقت پیش برای گردش به خارج رفته بودید، چه سوغاتی آوردید[25]؟)سلام خیلی خیلی برسانید و حتماً منتظر جواب نامههای شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه میکنم. فرزند کوچک شما علی ـ 27/2/64 خداحافظ (همان، صص 264-263)
p
نمونه 7
نام کامل گیرنده: علیاکبر خانی
نام کامل فرستنده: علی محمدخانی
محل اسارت: عراق ـ اردوگاه شماره10
... چنان چه احوالات داغدیده خود، علیمحمد را خواسته باشید، بحمدالله، سلامتی حاصل است. هیچگونه ناراحتی در پیش نیست، به جز دوری از شما. هیچ چیز مرا در اسارت پیر نکرد ولی رفتن پدربزرگ[26]، مرا پیر میکند. سلام مرا به علی مشهدی[27] برسانید و بگویید که با تو دست میدهیم[28] و از شما و کلیه اهالی روستا، تقاضامندیم که به مدرسهها[29] بروید و مدرسهها را خالی نگذارید.23/3/68 (همان، ص 265)
p
نمونه 8
نام کامل گیرنده: بهجت هلالیزاده[30]
نام کامل فرستنده: امیر الماسی
محل اسارت: عراق ـ موصل 4
به کلیهی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین مخصوصاً پدربزرگم[31]، سلام عرض مینمایم.
ما کلیهی اسرای حزبالله، به سروران گرامی، دایی اکبر[32]، دایی علی[33]، دایی احمد[34] و پدر خالصانهترین سلامها و تحنیتها را میفرستیم. حمد و سپاس خداوندی را که، برطرفکنندهی هر رنج و مشقتی از بندگانش است و بر آن توکل کنیم که کفایتکننده و یاریکننده است. حمد و سپاس، برای خداوندی که اسلام را آیین شریعت قرار داد و آن را بر همهی ادیان غالب ساخت و ارکانش را مستحکم کرد. در تمام حالات و اوقات، سعادت و سلامت و موفقیت شما را، برای خدمت به اسلام و مسلمین از خداوند متعال مسئلت دارم. اگر از احوالات اینجانبان، اسرای حزبالله بخواهید، الحمدالله از سلامتی جسمی و روحی خوبی برخورداریم. تنها ناراحتی ما دوری از آن لطف و مهربانیهای شما سروران گرامی، مخصوصاً پدربزرگم میباشد. الان که دارم نامه مینویسم، ترانههای فاسد زمان شاه خائن را به وسیلهی بلندگو در اتاق گذاشتهاند. تنها چیزی که تا حالا ما را سالم نگه داشته است، اول لطف و عنایت الهی است و بعد دعاها و رهنمودهای شما عزیزان و سروران گرامی. ما در اینجا، تنها پرندگان آسمان را میبینیم. ای کاش پرندگان آسمان به نیابت از ما، با شما عزیزان بیعت میکردند. دوست داشتم که خداوند، یک بار دیگر، توفیق دیدار چهرههای شما سروران را به من میداد. امید است این نامه، نشانهی بیعت با شما عزیزان باشد. باور کنید! بعضی مواقع که صدای شما عزیزان به گوشمان میرسد، عمری دوباره میگیریم. نوشته بودید از راه دور دست شما را میبوسیم، ما لیاقت این حرفها را نداریم که، شما بخواهید درباهی ما بنویسید. ما از راه دور دست و بازوی شما عزیزان را میبوسیم و منتظر رهنمودهای شما سروران گرامی میباشیم. والسلام و من الله التوفیق ـ 21/11/66 (همان، صص 267-266)
نمونه 9
نام کامل فرستنده: حسینعلی بزچلویی
محل اسارت: موصل2
بسمالله الرحمن الرحیم
ای نام تو بهترین سرآغاز
|
بینام تو نامه کی کنم باز
|
با سلام و درود بر منجی عالم بشیریت پیامبر ختمی مرتبت محمد(ص) و سلام و درود بر اولیاء خداوندی، با سلام و درود به حضور آقا امام زمان(عج)، سلام و درود بر ملحق شدگان به راه انبیاء و اولیاء، سلام به سالار شهیدان حسین بن علی و یارانش که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. سلام و درود بر ادامهدهندگان راه این بزرگواران. سلام بر مشاهدهکنندگان حسین، [خوانده نشد] که چون مرغان باغ ملکوت، پرزنندگان در جنت رضوانند. آنان که روح مطهری داشتند و همچون اسدالله[35] کار کردند. دستغیب[36] همراهشان بود و بهشتی[37] شدند و مفتح[38] مشکلاتمان گردیدند و به امید رجایی[39] بیکران، که ما هم باهنر[40] باشیم و به صدوقان[41] بپیوندیم و بر مخلوقات، اشرفی[42] بودن خود را ثابت کنیم. و با سلام بر کسی که بیعشق او عاشق مهدی شدن محال است[43] با سلام بر شما مصداقان واقعی «رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه»، بودید، (و از شما گروهی) «من قضی نحبه» شدند و با سلام بر شما که ادامهدهندگان راه آنها، یعنی جزء من ینتظرانند. و انشاءالله در زمرهی «ما بدلوا تبدیلاً» باشید و در خدمت آقای حسین زمان.[44]
سلام علیکم بما صبرتم.
اول از روی ادب ای گل خوشبوی سلام
دوم از مهر و محبت به تو گوییم سلام
دوری ز بـرم، از تـو خبـر نـیست مـرا
میسـوزم و چـارهای دگر نیست مـرا
خواهـم که به جـانـب تـو پـرواز کنم
امـا چه کنـم که بال و پر نیست مـرا
پس از سلام و درود به حضور مقدس معلم عزیزم، سلامتی و طول عمر شما را از خداوند قادر منان خواستارم و همواره امیدوارم از هر گونه بلیات ارضی و سماوی، محفوظ و مصون باشید. به خدمت تمامی فرزندانت: برادر حسین[45] و برادر علیاکبر[46] و برادر احمد[47]، برادر علی[48] و محسن[49] سلام خالصانه دارم. و در ضمن اگر از احوالات ما خواسته باشید، بحمدالله سلامت و با روحیه خالص و ثابت قدم هستیم. دلم میخواهد برای ما چند خطی پند و نصیحت بنویسید، تا سرمشق و تسکین قلب اینجانب گردد. به خدمت تمامی دوستان و آشنایان دور و نزدیک سلام میرسانم. به خدمت برادر موسوی و به خدمت برادر رفیقدوست[50] و شمخان[51] سلام میرسانم. خداحافظ همه شما. ارادتمند حسینعلی بزچلویی (همان، صص 270- 268)
نمونه 10
نام کامل گیرنده: محسن قرائتی کاشان
نام کامل فرستنده: محمود ساجدی
محل اسارت: عراق موصل اردوگاه شماره4
بسمالله الرحمن الرحیم
حضور محترم سرور گرامی و نور دیدگان پدر گرامیمان
پس از حمد و ثنای خدای منان موفقیت تمامی شماها را از درگاه اقدس حضرتش مسئلت داریم. باری اگر جویای حال اینجانبان بوده باشید شکر خدا که از سلامتی کامل روحی و جسمانی بهرهمندیم، هیچگونه نگرانی از طرف ما نیست تنها سلامتی شما و موفقیت شما آرزوی ماست. خیلی دوست داشتیم از نزدیک زیارتتان میکردیم لیک دست قضا و قدر بود تا در این سختیها ساخته شویم و به راهش درآییم. دوست داشتم از سلامتی شما و کلامتان ما را شاد کنید. دستهای از ما در حفظ قرآن موفق شدهاند و دسته دوم به انتظار. باشد تا جوابتان ما را امیدوارتر گرداند. در پایان خدمت تمامی عزیزان و قلبمان عموحسینعلی[52] و دایی اکبر[53] و برادرشان علیآقا[54] تمامی سلامی را که از اعماق قلبمان جاری است برسانید. بابا محسن[55] در جوابتان حتماً رضایت این که روز قیامت ما را شفاعت و دستگیرمان باشید، ذکر کنید. خدا یار و نگهدارتان باد. فرزند حقیرتان محمود کاشان ـ 8/5/66 (همان، صص 272-271)
نمونه 11
نام کامل گیرنده: حاجعلی خامهنیزن
نام کامل فرستنده: امیر صادپاپی
خدمت عموی عزیزم سلام. امیدوارم که حالتان خوب باشد و تمامی امور به خوبی پیش رود. من خیلی دلم تنگه و خیلی دوست دارم که بعد از 5 سال و اندی دوری برگردم، نه به خاطر پدر و مادر، بلکه به خاطر شما و شغلتان. خلاصه احتیاج مبرم به نصیحتهای شما دارم. همگی با شمایند و سلام میرسانند و شما هم از پشت این دیوارها، سلام ما را به همکاران و مشتریانتان برسانید و از طرف ما خیالتان راحت باشد. التماس دعا. منتظر نامه شما هستم.نامهی آزاده حسین امینی (همان، ص 242)
نمونه 12
از: اردوگاه موصل 2
تاریخ: 6/8/64
بسمالله الرحمن الرحیم
با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبران و ائمهی هدی و بقیه و سلامی گرم به همهي شما عزیزان پدر، مادر، همسر، برادران، خواهران و تمامی برادران و عزیزانی که مشغول خدمت در محل هستند. عزیزان من، بنده حدود دو سال گرفتارم، نه اسیر. قبل از گرفتاری یادم هست وقتی که در محل بودم کدخدایی داشتیم که همیشه حرفهای خوبی میزد. یادم هست چند سال پیش برای بالا رفتن رشد فکری و درسی و عبادی مردم دستور داد، در ده مدرسه بسازند. پس از ساختن، مردم از کوچک و بزرگ به استقبال آمدند. به یاد دارم زمانی را برادران شبها تا صبح بالای پشتبام مدرسه جلوی در زیر نورافکن مشغول درس خواندن بودند. چند سالی گذشت. پایهی درس بعضی از برادران قوی شد. بعضیها در کنکور دانشگاه شرکت کردند و قبول شدند و بعضیها عاشقانه درس را ادامه میدادند. عدهای برای دفع بلاهای دهات بغلدستی شبها نمیخوابیدند که در این میان دهی در 10کیلومتری ما بسیار ظالم و ستمکار بود. عدهای برای ریشهکن کردن کدخدای آن ده که حسینخان و اطرافیانش بودند آماده میشدند. بالاخره با رأی معتمدین ده تصمیم بر این شد که اسم این مدرسه را انتخاب کنند که چنین شد که به نام «مدرسهی عشق » نامگذاری شد. برادران، به یاد دارم زمانی را که مشهدی حسن بقال هشتاد ساله میآمد صبح تا شب در مدرسه مینشست تا او را به مدرسه راه بدهند. یا آن برادر خردسال را که میآمد گریه میکرد و شناسنامهاش را دستکاری میکرد تا اینکه به کلاس راهش دهند. باز به یاد دارم که کدخدای ده بعضی از شبها در مسجد محل سخنرانی میکرد و گذشته را یاد میکرد و ما را نصیحت میکرد تا از اعمال گذشته عبرت بگیریم.
هم اکنون هفت سال از عمر دگرگونی ده و روی کار آمدن کدخدایی جدید میگذرد. مردم بسیار آماده شدهاند، انگاری فولاد آبدیده هستند.
خدمت شما عرض کنم بنده حدود دو سال است از شما جدا شدهام و از نصیحتهای پیامبرگونهی کدخدا محروم هستم و کمابیش از گوشه و کنار در نامهها نوای آرام بخشش را میشنوم. تنها تقاضای عاجزانهام این است که دست از پیروی او بر ندارید، چرا که او صراط است، کنارهگیری از صراط برابری با ضلالت است. همیشه گوش به فرمان و مطیع دیگر معتمدین محل که همکاران کدخدا هستند باشید. مثل سیدعلی مشهدی ، اکبر پستهای ، موسوی ترکه . توصیهی دیگرم به برادران مؤمنم این است که سعی کنید درسهایتان را زیر نورافکن مدرسهی عشق و در هوای آزاد بخوانید تا ذهنتان بازتر شود. سعی کنید در همان هنگام نگهبانان خوبی برای مدرسه باشید. مبادا سگهای محل وارد مدرسه شوند که آنجا را نجس کنند و شما به زحمت میافتید. توصیهی دیگرم این است که عین سخنان کدخدای ده را برایم بنویسید و بفرستید. چرا خیلی دلم برایش تنگ شده است. کماکان تقوا پیشه کنید و صبر را کلید آن و توکل را در آن بدانید. یاد خدا را فراموش نکنید و تمامی کارهایتان را برای خدا انجام دهید. چرا که خداوند انسان را فقط برای عبادت آفرید «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». در خاتمه، تمامی شما را به خدای یکتا میسپارم و برای شما دعای خیر دارم. برای کلیهی دوستان محل، همکاران، پدر، مادر، برادران، خواهران سلامی گرم برسانید. (همان، صص 252-249)
نمونه 13
علی ابوالقاسمی، از اردوگاه الانبار در سال1364
خدمت سرور گرام و عزیزم روحى جان(۱)
سلام عرض میکنم و انشاءالله که در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان در سلامتى کامل به سر برید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید بحمدالله سلامتى برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما دورى از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقربانش قسم میدهم که هر چه زودتر نعمت دستبوسى شما را نصیب ما بکند. به هر حال، روحى جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است که هیچ خبرى از شما ندارم و شما خوب میدانید که احتیاج به پند و اندرزهاى شما دارم و شما ما را از این نعمت بیبهره نفرمایید. امیدوارم در نامههایتان از «میهن» بنویسید که چه کار میکند و با کى رابطه برقرار کرده و زمینها را چه میکارد و کارش با «حسین خرکچى»(۲) به کجا رسید. شنیدم یه بار حسابى داغونش کردى.(۳) به هر حال منتظر دعاهاى خیر شما هستیم و امیدوارم که ما را در دعاهاى شب جمعه و شب چهارشنبه در جمکران(۴) و محافل فراموش نکنید. از قول اینجانب به «عمو حسین وزیرى»(۵) و «اکبر مجلسى»(۶) و «حسینعلى»(۷) و «مشهدى احمد»(۸) و برادر بسیار عزیزم «سید على»(۹) و خانواده و «اکبر آقا»(۱۰) و خانواده (شنیدم که چند وقت پیش به گردشى به خارج رفته بود، چه سوغاتى آورده؟)(۱۱) سلام خیلى خیلى برسانید، و حتما منتظر جواب نامههاى شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه میکنم. فرزند کوچک شما على خدامانده 27/7/64
پاسخ امام خمینی(ره)
برادر عزیزم! از سلامت شما خوشحال و از خداوند تعالى خواستارم بزودى به وطن خود مراجعت نمایید. قلم من قاصر است که از دلاورى و بزرگوارى شما عزیزان قدردانى نمایم. امید است از دعاى خیر براى همه شماها
غفلت نکنم. عبد درگاه خدا
معانی کلمات رمزی در نامه به این ترتیب است:
(1 اسیر در بند، امام خمینى را با عنوان «روحى» مورد خطاب قرار داده است که به معناى «روح من» است و مستفاد از شعار: «روح منى خمینى - بت شکنى خمینی
(2 صدام حسین
(3 اسرا از پیروزی در جبههها به نحوى مطلع میشدند.
(4 منظور جماران است.
(5 میرحسین موسوى، نخستوزیر [وقت]
(6 هاشمى رفسنجانى، رئیس مجلس [وقت]
(7 حسینعلى منتظرى، قائم مقام رهبری[وقت]
(8 سید احمد خمینی
9) سیدعلى خامنهاى، رئیسجمهور[وقت]
(10 علیاکبر ولایتى، وزیر امور خارجه [وقت]
(11 اشاره به یکى از مسافرتهاى [علیاکبر] ولایتى به خارج از کشور منبع: سایت تبیان- صحیفه امام ج۱۹ ص۴۱۶
نمونه 14
'محمد حمزهاي، در سال 1366
'بسم اللَّه الرحمن الرحیم. اللهم إیاك نعبد و إیاك نستعین. مادرم سلام. این نامه مخصوص پدر بزرگوارم هست. پدر عزیز و هادیام و مایه داناییام و داراي روح خداییام، سلام علیكم.
گرچه مشكل است معرفت قدر تو، اما این جملاتي است تقدیم به قلب تو. وصفت را از چند چیز پرسیدم. از كوه، گفت از من استوارتر. از دریا، گفت از من خروشانتر. از خورشید، گفت از من تابانتر.
گاهي كه سر انقیاد به حال تحقیر بر دامنت گذاشتیم، به ما فرزندانت فرمودي: اگر لایق باشم، دست و بازویتان را میبوسم.
داني چرا چنین شاعرانه میگویم. دیدهاي پروانه را گرد شمع مجنون وار فقط سر سوداي وصال نور دارد. من الآن چنینم و یاد وصال در خاطرم هست كه از او دورم، اما عیان میبینم كه اگر مولایت بخواهد، بزودي شاید تو را ببینم، و گر نبینم وعده ما بر سر حوض با مادرت. ان شاء اللَّه. خدا حافظ- التماس دعا (پدر، ما را حلال كن)- 22/ 4/ 66
پاسخ امام خمینی (ره):
به نام خد
فرزند عزیزم، نامه شما كه از سلامت مزاجتان بحمداللَّه خبر داد، واصل شد و موجب خرسندي از این جهت، و افسردگي از جهات دیگر شد
عزیزم ما سلامت هستیم و به شما و سایر دوستان دربند دعا میكنم. شما نگران نباش. این نحو گرفتاری ها براي دوستان خدا همیشه بوده و موجب بلندي مقام و رحمت خدا هست.
امیدوارم بزودي همگي با سلامت به وطن خود بازگردید. به دوستانتان سلام مرا برسانید. خداوند به شماها صبر و اجر عنایت كند. (عبد ...) https://www.irna.ir/news'
'نمونه 15
محمد رنجبر'
'بسم اللَّه الرحمن الرحیم
توكلت علي اللَّه تَقولُونَ المَوتُ صَعبٌ وَ اللَّه مُفارَقَهُ الأَحِبَّاءِ أصعَبٌ (میگویند مرگ سخت است؛ به خدا سوگند كه جدایي دوستان دشوارتر است)
پدر جان، سلام؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. راضي نمیشدم مزاحم اوقات شریفتان گردم، لكن دیگر قدرت تحمل دوري را نداشتم، و دلم بسیار برایتان تنگ شده بود؛ لذا تصمیم به نوشتن نامه برایتان گرفتم. تا كنون شنیدهاید پسري به مدت چهار سال از پدرش جدا شود، و بعد از چهار سال جدایي براي پدرش نامه بنویسد، و پدر نامه فرزندش را جواب نگوید.
پدرم باور كنید تحمل سختي راحت است، اما تحمل بر فراق یار دشوار است. پدرم من از بلاد غربت از گوشه زندان غم غبار آلود از هجر دوست، با چشماني غمزده، در انتظار رویت (روی تو)، نامه را مینویسم.
. پدرم نامهام را اجابت كن. با جواب خویش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاك كن، تا چشم ما با دیدن خَطت نور گیرد، روشن و منور گردد.
پدرم پروانههاي وجودمان فداي شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خویش را با كلام مسیحاییات جاني دوباره بخش و دل خسته دلان در راه مانده را جلایي تازه ده.
به امید اینكه این نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنویسي. پدرم براي دریافت جواب لحظه شماري میكنم. خدا حافظتان. و السلام علیكم و رحمه اللَّه و بركاته. 12/ 6/ 1365- فرزند كوچكت، محمد رنجبر
پاسخ
'بسمه تعالی
فرزند بسیار عزیزم، از نامه دلسوزانه شما بسیار متاثر گردیدم. من ناراحتي شما عزیزان دربند را احساس میكنم. شما هم ناراحتي پدرتان را كه فرزندان عزیزش دور از وطن هستند؛ احساس كنید. عزیزان من سید و مولاي همه ما، حضرت موسیبنجعفر (ع)، بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند. براي اسلام عزیز شما صبر كنید. خداوند فرج را انشاءاللّه تعالي نزدیك مینماید؛ و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد میفرماید. به همه عزیزان دربند سلام مرا برسانید. من از دعاي خیر فراموشتان نمیكنم. خداوند حافظ شما باشد. پدر پیرت (خ) (همان)
نمونه 16
'علی جاوید' 1362 (طی نامه به خانواده)
'دلم برای پدر بزرگ عزیزم حاج آقا موسوی بسیار تنگ شده است.
پاسخ امام:
'فرزند عزیزم، نامه شما واصل شد. امید است ان شاء اللَّه بزودي خلاص شوي. ما براي شما نگران هستیم، لكن خدا بزرگ است. ان شاء اللَّه موفق باشي. صبر كن كه خدا با صابران است. والسلام .پدر بزرگت (همان)
نمونه 17
سیدجمالالدین زهرایی:
در نامهها همیشه از حضرت امام (ره) یاد کردهام، بههمینمنظور برای حساسیتزدایی بعثیها، از کلمه «عمو» استفاده میکردم. اما برای من و خانوادهام مشخص بود که منظور از «عمو» کیست. از برادرم خواستهام اگر ممکن است نکات کلیدی و مهم سخنان ایشان را برایم بنویسد و غیرمستقیم به او فهماندم برایاینکه به مشکل برنخورد، میتواند از زبان محلی خودمان یعنی زبان سیوندی استفاده کند تا تفتیشکنندههای نامهها در بغداد متوجه نشوند که راجعبه چه موضوعی حرف میزنیم! (زهرایی- ص 72)
فرزانه قلعهقوند
منابع
آرشیو اسناد و اطلاعات مؤسسه پیام آزادگان، فایل نامهها
زهرایی سیدجمالالدین (1403). عمو علاالدین، تهران: پیام آزادگان
کیانی بیژن (1397). دوباره خورشید، تهران: پیام آزادگان
سایت تبیان
خبرگزاری ایرنا
[1].
[2]. مجلس شورای اسلامی
[3]. جماران
[4]. مقام معظم رهبری
[5]. حضرت امام(ره)
[6]. حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای
[7]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی
[8]. آقای میرحسین موسوی
p. گروه نویسندگان، نامهها، سفیران مقاومت، (تهران، ستاد کل رسیدگی به امور آزادگان، 1376)، ص 100.
[9]. امام خمینی(ره)
[10]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی
[11]. مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت
[12]. حضرت امام(ره)
[13]. حضرت امام خمینی(ره)
[14]. حضرت آیتالله خامنهای
[15]. آیتالله علیاکبر هاشمی رفسنجانی
[16]. حضرت امام خمینی(ره)
[17]. صدام حسین
[18]. دعای کمیل و دعای توسل
[19]. دعای توسل
[20]. آقای میرحسین موسوی
[21]. آیتالله هاشمی رفسنجانی
[22]. آیتالله منتظری
[23]. مرحوم حجتالاسلام سیداحمد خمینی
[24]. حضرت آیتالله خامنهای
[25]. به یکی از سفرهای خارجی آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در آن زمان اشاره شده است.
p. قاسم جعفری، آیینههای مقاومت و عاطفه، (تهران، جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی، 1377) صص 37 ـ 36
[26]. ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
[27]. مقام معظم رهبری
[28]. منظور این است که با معظمله بیعت میکنیم.
[29]. جبههها
p. قاسم جعفری، ص 90
[30]. نامه خطاب به سرکار خانم بهجت افراز نوشته شده است که در اینجا با نام مستعار خطاب شدهاند. خانم افراز رئیس اداره اسرا در جمعیت هلالاحمر بود.
[31]. حضرت امام خمینی(ره)
[32]. آیتالله هاشمی رفسنجانی
[33]. حضرت آیتالله خامنهای
[34]. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی
[35]. شهید محراب، آیتالله اسدالله مدنی
[36]. شهید محراب، آیتالله دستغیب
[37]. شهید آیتالله بهشتی
[38]. شهید آیتالله مفتح
[39]. شهید محمدعلی رجایی
[40]. شهید حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر
[41]. شهید محراب، آیتالله صدوقی
[42]. شهید محراب، آیتالله اشرفی اصفهانی
[43]. اشاره به این اشعار رزمندگان در جبهه است: «بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد.»
[44]. حضرت امام خمینی(ره)
[45]. میرحسین موسوی نخستوزیر وقت
[46]. آیتالله هاشمی رفسنجانی
[47]. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی
[48]. مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت
[49]. سرلشکر محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
[50]. سردار سرتیپ محسن رفیقدوست از فرماندهان دوران دفاع مقدس و وزیر اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
[51]. دریابان، علی شمخانی جانشین فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس
[52]. آیتالله منتظری
[53]. آیتالله هاشمی رفسنجانی
[54]. مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت
[55]. حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی