مترجمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''افرادی كه وظیفه ارتباط كلامی میان [[اسرا]] با عراقی‌ها و نمایندگان [[صلیب سرخ]] را برعهده داشتند.'''
'''افرادی كه وظیفه ارتباط كلامی میان [[اسرا]] با عراقی‌ها و نمایندگان [[صلیب سرخ]] را برعهده داشتند.'''


از همان آغاز اسارت، برقراری ارتباط میان اسرا و عراقی‌ها یکی از مشکلات اساسی آنان محسوب می‌شد. در ابتدا، عراقی‌ها از مترجمان خودشان که بیشتر آنها عراقی و تعدادی هم از اعضای گروهک [[منافقین]] بودند، برای ترجمه استفاده می‌کردند، اما پس از انتقال اسرا به پشت خط عراق و ورود به [[استخبارات]] برای بازجویی، زندان‌ها و بعد از آن اردوگاه‌ها، نیاز به مترجمانی بود که به‌صورت دائمی در مکان‌های مذکور حاضر باشند و گفته‌های عراقی‌ها را برای اسیران ترجمه کنند. اکثر مترجم‌های ایرانی در اردوگاه‌ها و زندان‌های عراق، از میان اسرای عرب‌زبان استان خوزستان، اسرای کُرد عراقی یا منافقین بودند که صحبت‌های عراقی‌ها را به زبان فارسی ترجمه می‌کردند. با ورود نمایندگان کمیته بین‌المللی [[صلیب سرخ]] به اردوگاه‌های مختلف، برای برقراری ارتباط بین آنها و اسرا، از اسرای تحصیل‌کرده‌ای استفاده شد که به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. این افراد در ترجمه و خواندن روزنامه‌های انگلیسی و فرانسوی که گاه و بی‌گاه به [[اردوگاه]] می‌آمد نیز نقش بسزایی داشتند و اخبار روز را به اطلاع دیگر اسرا می‌رساندند. شایان ذکر است مترجمان مسلط به زبان عربی، مطالب روزنامه‌های عراقی را به‌صورت شفاهی ترجمه و نقل می‌كردند.
از همان آغاز اسارت، برقراری ارتباط میان اسرا و عراقی‌ها یکی از مشکلات اساسی آنان محسوب می‌شد. در ابتدا، عراقی‌ها از مترجمان خودشان که بیشتر آنها عراقی و تعدادی هم از اعضای گروهک [[منافقین]] بودند، برای ترجمه استفاده می‌کردند، اما پس از انتقال اسرا به پشت خط عراق و ورود به [[استخبارات]] برای بازجویی، زندان‌ها و بعد از آن اردوگاه‌ها، نیاز به مترجمانی بود که به‌صورت دائمی در مکان‌های مذکور حاضر باشند و گفته‌های عراقی‌ها را برای اسیران ترجمه کنند. اکثر مترجم‌های ایرانی در [[اردوگاه|اردوگاه‌]]<nowiki/>ها و زندان‌های عراق، از میان اسرای عرب‌زبان استان خوزستان، اسرای کُرد عراقی یا [[منافقین]] بودند که صحبت‌های عراقی‌ها را به زبان فارسی ترجمه می‌کردند. با ورود نمایندگان کمیته بین‌المللی [[صلیب سرخ]] به [[اردوگاه|اردوگاه‌]]<nowiki/>های مختلف، برای برقراری ارتباط بین آنها و [[اسرا]]، از اسرای تحصیل‌کرده‌ای استفاده شد که به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. این افراد در ترجمه و خواندن روزنامه‌های انگلیسی و فرانسوی که گاه و بی‌گاه به [[اردوگاه]] می‌آمد نیز نقش بسزایی داشتند و اخبار روز را به اطلاع دیگر اسرا می‌رساندند. شایان ذکر است مترجمان مسلط به زبان عربی، مطالب روزنامه‌های عراقی را به‌صورت شفاهی ترجمه و نقل می‌كردند.


== کار مترجمان ==
== کار مترجمان ==
- مترجمان وظیفه داشتند سخنان عراقی‌ها را موبه‌مو برای [[اسرا]] ترجمه کنند:<blockquote>«یکی از نگهبان‌ها خیلی عشق صحبت کردن داشت. هرچند وقت یک‌بار، اسرای بند یک یا دو را جمع می‌کرد و برایشان حرف می‌زد و یکی از بچه‌های خوزستان حرف‌هایش را برای بچه‌ها ترجمه می‌کرد. اسیر مترجم باید همه کلمه‌ها را کامل ترجمه می‌کرد. بعضی نگهبان‌ها مثل عدنان، فارسی را کم‌وبیش می‌فهمیدند و اگر کم ترجمه می‌کرد، آنها متوجه می‌شدند و با مترجم برخورد می‌کردند.»<ref>ذكریایی، مریم‌سادات (1394). می‌شود از اینجا هم [[فرار]] کرد؟. تهران: امینان.</ref></blockquote>- در برخی از موارد، مترجم‌ها ارشد آسایشگاه می‌شدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیل‌کرده‌ها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاین‌جهت که بتوانند با عراقی‌ها و نمایندگان [[صلیب سرخ]] ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و [[امکانات]] بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد به‌واسطه مدیریتی که داشتند، بهتر می‌توانستند آرامش و [[امنیت]] را در اردوگاه برای اسرای هم‌بندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقی‌ها هم بود. اگر هم عرب‌زبان بودند، باز هم به‌علت ارتباط بهتری که با عراقی‌ها برقرار می‌کردند، به نفع دیگر [[اسرا]] بود تا به‌وسیله این افراد، حرف‌هایشان را به گوش عراقی‌ها برسانند.
- مترجمان وظیفه داشتند سخنان عراقی‌ها را موبه‌مو برای [[اسرا]] ترجمه کنند:<blockquote>«یکی از نگهبان‌ها خیلی عشق صحبت کردن داشت. هرچند وقت یک‌بار، اسرای بند یک یا دو را جمع می‌کرد و برایشان حرف می‌زد و یکی از بچه‌های خوزستان حرف‌هایش را برای بچه‌ها ترجمه می‌کرد. اسیر مترجم باید همه کلمه‌ها را کامل ترجمه می‌کرد. بعضی نگهبان‌ها مثل عدنان، فارسی را کم‌وبیش می‌فهمیدند و اگر کم ترجمه می‌کرد، آنها متوجه می‌شدند و با مترجم برخورد می‌کردند.»<ref>ذكریایی، مریم‌سادات (1394). می‌شود از اینجا هم [[فرار]] کرد؟. تهران: امینان.</ref></blockquote>- در برخی از موارد، مترجم‌ها ارشد آسایشگاه می‌شدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیل‌کرده‌ها بودند، [[اسرا]] اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاین‌جهت که بتوانند با عراقی‌ها و نمایندگان [[صلیب سرخ]] ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و [[امکانات]] بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد به‌واسطه مدیریتی که داشتند، بهتر می‌توانستند آرامش و [[امنیت]] را در اردوگاه برای اسرای هم‌بندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقی‌ها هم بود. اگر هم عرب‌زبان بودند، باز هم به‌علت ارتباط بهتری که با عراقی‌ها برقرار می‌کردند، به نفع دیگر [[اسرا]] بود تا به‌وسیله این افراد، حرف‌هایشان را به گوش عراقی‌ها برسانند. مترجم‌ها برای نمایندگان [[صلیب سرخ]] وضعیت اسرای ایرانی را شرح می‌دادند: <blockquote>«با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در [[اسارت و اسیران|اسارت]] آموخته بودم، یکی از نیروهای [[صلیب سرخ]] که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش می‌آمد که در چنین محیطی این زبان را آموخته‌ام، به من گفت: دلم می‌خواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به [[اردوگاه]] آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جمله‌ای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانه دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد برده‌ام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه می‌بینم که فقط از آن دود ایجاد می‌شود و ما چمن و گل اصلاً نمی‌بینیم و رنگ آن را از یاد برده‌ایم.» <ref>ناظم، قدرت‌الله(1395).مصاحبه. </ref></blockquote>- مترجم‌ها متون مختلف روزنامه‌ها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاع‌واحوال جهان آگاه می‌کردند. این روزنامه‌ها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود.
 
- مترجم‌ها برای نمایندگان [[صلیب سرخ]] وضعیت اسرای ایرانی را شرح می‌دادند: <blockquote>«با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در [[اسارت و اسیران|اسارت]] آموخته بودم، یکی از نیروهای [[صلیب سرخ]] که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش می‌آمد که در چنین محیطی این زبان را آموخته‌ام، به من گفت: دلم می‌خواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به [[اردوگاه]] آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جمله‌ای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانه دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد برده‌ام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه می‌بینم که فقط از آن دود ایجاد می‌شود و ما چمن و گل اصلاً نمی‌بینیم و رنگ آن را از یاد برده‌ایم.» <ref>ناظم، قدرت‌الله(1395).مصاحبه. </ref></blockquote>- مترجم‌ها متون مختلف روزنامه‌ها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاع‌واحوال جهان آگاه می‌کردند. این روزنامه‌ها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود.


== شرایط زندگی مترجم‌ها نسبت به دیگر [[اسرا]] ==
== شرایط زندگی مترجم‌ها نسبت به دیگر [[اسرا]] ==
خط ۳۳: خط ۳۱:
'''مریم‌سادات ذکریایی'''
'''مریم‌سادات ذکریایی'''
[[رده:مترجمان]]
[[رده:مترجمان]]
[[رده:وظایف مترجمان د راسارت]]
[[رده:شرایط مترجمان در اسارت]]
[[رده:شرایط مترجمان در اسارت]]
[[رده:وظایف مترجمان در اسارت]]
[[رده:اسارت و اسیران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۵۵

افرادی كه وظیفه ارتباط كلامی میان اسرا با عراقی‌ها و نمایندگان صلیب سرخ را برعهده داشتند.

از همان آغاز اسارت، برقراری ارتباط میان اسرا و عراقی‌ها یکی از مشکلات اساسی آنان محسوب می‌شد. در ابتدا، عراقی‌ها از مترجمان خودشان که بیشتر آنها عراقی و تعدادی هم از اعضای گروهک منافقین بودند، برای ترجمه استفاده می‌کردند، اما پس از انتقال اسرا به پشت خط عراق و ورود به استخبارات برای بازجویی، زندان‌ها و بعد از آن اردوگاه‌ها، نیاز به مترجمانی بود که به‌صورت دائمی در مکان‌های مذکور حاضر باشند و گفته‌های عراقی‌ها را برای اسیران ترجمه کنند. اکثر مترجم‌های ایرانی در اردوگاه‌ها و زندان‌های عراق، از میان اسرای عرب‌زبان استان خوزستان، اسرای کُرد عراقی یا منافقین بودند که صحبت‌های عراقی‌ها را به زبان فارسی ترجمه می‌کردند. با ورود نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب سرخ به اردوگاه‌های مختلف، برای برقراری ارتباط بین آنها و اسرا، از اسرای تحصیل‌کرده‌ای استفاده شد که به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. این افراد در ترجمه و خواندن روزنامه‌های انگلیسی و فرانسوی که گاه و بی‌گاه به اردوگاه می‌آمد نیز نقش بسزایی داشتند و اخبار روز را به اطلاع دیگر اسرا می‌رساندند. شایان ذکر است مترجمان مسلط به زبان عربی، مطالب روزنامه‌های عراقی را به‌صورت شفاهی ترجمه و نقل می‌كردند.

کار مترجمان

- مترجمان وظیفه داشتند سخنان عراقی‌ها را موبه‌مو برای اسرا ترجمه کنند:

«یکی از نگهبان‌ها خیلی عشق صحبت کردن داشت. هرچند وقت یک‌بار، اسرای بند یک یا دو را جمع می‌کرد و برایشان حرف می‌زد و یکی از بچه‌های خوزستان حرف‌هایش را برای بچه‌ها ترجمه می‌کرد. اسیر مترجم باید همه کلمه‌ها را کامل ترجمه می‌کرد. بعضی نگهبان‌ها مثل عدنان، فارسی را کم‌وبیش می‌فهمیدند و اگر کم ترجمه می‌کرد، آنها متوجه می‌شدند و با مترجم برخورد می‌کردند.»[۱]

- در برخی از موارد، مترجم‌ها ارشد آسایشگاه می‌شدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیل‌کرده‌ها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاین‌جهت که بتوانند با عراقی‌ها و نمایندگان صلیب سرخ ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و امکانات بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد به‌واسطه مدیریتی که داشتند، بهتر می‌توانستند آرامش و امنیت را در اردوگاه برای اسرای هم‌بندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقی‌ها هم بود. اگر هم عرب‌زبان بودند، باز هم به‌علت ارتباط بهتری که با عراقی‌ها برقرار می‌کردند، به نفع دیگر اسرا بود تا به‌وسیله این افراد، حرف‌هایشان را به گوش عراقی‌ها برسانند. مترجم‌ها برای نمایندگان صلیب سرخ وضعیت اسرای ایرانی را شرح می‌دادند:

«با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در اسارت آموخته بودم، یکی از نیروهای صلیب سرخ که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش می‌آمد که در چنین محیطی این زبان را آموخته‌ام، به من گفت: دلم می‌خواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به اردوگاه آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جمله‌ای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانه دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد برده‌ام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه می‌بینم که فقط از آن دود ایجاد می‌شود و ما چمن و گل اصلاً نمی‌بینیم و رنگ آن را از یاد برده‌ایم.» [۲]

- مترجم‌ها متون مختلف روزنامه‌ها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاع‌واحوال جهان آگاه می‌کردند. این روزنامه‌ها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود.

شرایط زندگی مترجم‌ها نسبت به دیگر اسرا

مترجم‌ها ازیک‌طرف با اسرا در ارتباط بودند و ازطرف‌دیگر با عراقی‌ها و نمایندگان صلیب سرخ: «در هر بازدید انجام‌شده از اردوگاه‌ها، نمایندگان صلیب سرخ برای تهیه گزارش از وضعیت اسرا و اردوگاه اقدام به ملاقات و گفت‌وگو با اسرا می‌کردند. بعضی اوقات، این ملاقات‌ها در حضور سربازان عراقی و گاهی نیز به‌تنهایی و بدون حضور آنان انجام می‌شد. این گفت‌وگوها به دو شکل صورت می‌گرفت:

1. نمایندگان اسرا از ارشد اردوگاه، قاطع و آسایشگاه‌ها انتخاب می‌شدند.

2. گفت‌وگو با اسرا: نمایندگان صلیب سرخ به داخل آسایشگاه‌ها می‌آمدند و مستقیماً با اسرا صحبت می‌کردند. تعدادی از افراد نیز وظیفه ترجمه را به‌عهده داشتند. عراقی‌ها انتظار داشتند که مترجمان هرآنچه را که بین اسرا و نمایندگان صلیب سرخ ردّوبدل می‌شود، به اطلاع آنها برسانند و ازسوی‌دیگر هنگام ترجمه، از گفته‌های اسرا آنچه را که به ضرر عراقی‌هاست، ترجمه نکرده یا آن گفته را خود به دلخواه عراقی‌ها تغییر دهند. اکثر مترجمان برخلاف نظر عراقی‌ها عمل می‌کردند؛ بنابراین پس از اینکه نمایندگان صلیب سرخ اردوگاه را ترک می‌کردند، مترجمان مورد بازجویی و ضرب‌وشتم قرار می‌گرفتند و راهی زندان شده و گاهی جراحات و آسیب‌های شدیدی را متحمل می‌شدند؛ به‌علاوه مجبور بودند تا نزدیک شدن زمان بازدید بعدی نمایندگان صلیب سرخ، شرایط سخت زندان را تحمل کنند.

    علاوه‌براین، در هر بازدید، نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب سرخ با تعدادی از اسرا ملاقات خصوصی داشتند؛ بدین‌صورت که در اتاق اختصاص داده‌شده به این ملاقات‌ها، یک نفر از گروه صلیب سرخ با یک اسیر صحبت و گفت‌وگو می‌کرد. اگر اسیر مایل بود، یک نفر نیز به‌عنوان مترجم در این گفت‌وگو حاضر می‌شد.» [۳]

نیز نگاه کنید به

کتاب‌شناسی

  1. ذكریایی، مریم‌سادات (1394). می‌شود از اینجا هم فرار کرد؟. تهران: امینان.
  2. ناظم، قدرت‌الله(1395).مصاحبه.
  3. خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاه‌های اسیران. تهران: پیام آزادگان.

برای مطالعه بیشتر

داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بین‌المللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.

ذكریایی، مریم‌سادات (1390). هفت سین روی خاک، مازندران: ساری.

مریم‌سادات ذکریایی