شست وشو و حمام

از ویکی آزادگان

وضعیت شست‌وشو و حمام اسرای ایرانی در عراق

حمام یا گرمابه محلی است که انسان‌ها برای شست‌وشوی اساسیِ تن، صورت و نیز غسل در اصطلاح اسلامی، از آن استفاده می‌کنند.

    حمام کردن ازجمله نیازهایی است که بشر در طول زندگی به آن وابسته بوده است و می‌تواند سلامت مطلوب ذهن و بدن را تأمین کند؛ همچنین ایرانیان از دیرباز به حفظ نظافت بدن و شست‌وشوی همیشگی آن اهمیت فراوان می‌داده‌اند. در گذشته‌های دور، شست‌وشوی معمولی به‌صورت حاضر نبوده است. حمام‌ها بیشتر به‌صورت عمومی بودند. امروزه در منازل مسکونی مکانی اختصاصی و مجزّا به نام حمام تعبیه شد هاست و افراد خانواده دیگر مجبور نیستند برای شست‌وشوی بدن خود از منزل خارج شوند.

           از بزرگ‌ترین معضلات دوران اسارت، وضعیت بهداشتی وخیم اردوگاه‌ها بود. یکی از این مشکلات بهداشتی، که منجر به شیوع انواع بیماری‌های روحی و جسمی در میان اسرا می‌شد، مسئله حمام آنان بود. ازآنجاکه نظافت بدن، ازجمله حمام رفتن، اصلاح یا تراشیدن سر و صورت، استفاده از مواد شوینده و کوتاه کردن ناخن‌ها از مسائلی است که انسان بدان نیازمند است، اسرا نیز از این نیاز مهم بشر مستثنا نبودند. رژیم عراق از موضوع حمام برای دست یافتن به اهداف خاصی ازجمله در هم شکستن روحیه مقاومت و پایداری اسرا، تنبیه آنان و مسائلی از این دست استفاده می‌کرد و شیوه‌های متفاوتی را در این زمینه به‌کار می‌گرفت.

انواع حمام

با توجّه به ساخت متفاوت بنای اردوگاه‌ها و زندان‌های محل نگه‌داری اسرای ایرانی، ساخت حمام‌ها نیز یکسان نبود. آن دستهاز اسیران ایرانی که جزو مفقودین محسوب می‌شدند، در اردوگاه‌هایی اسکان داده شده بودند که ازنظر بهداشت، به‌ویژه شست‌وشو و حمام، نسبت ب هاردوگاه‌های دیگر، وضعیت مناسبی نداشتند. در دیگر اردوگاه‌ها وضعیت حمام به‌نسبت بهتر بود.

    خاجی (1391) در شرح قفص چنین بیان کرده است که، در حیاط اردوگاه14 تکریت (محوطه روباز)، حوضچه‌ای تعبیه شده بود و از لوله‌ای که آب شهر را تأمین می‌کرد، یک انشعاب گرفته شده و به داخل آن می‌ریخت. اسرا در مقابل این حوضچه استحمام می‌کردند. هر فرد می‌توانست با سه پیت (10 کیلویی) آب و به مدت 5 دقیقه استحمام کند. استحمام به‌صورت نوبتی بود و تقریباً 7 روز یک‌بار، نوبت به هر اسیر می‌رسید. در همین اردوگاه پشت هر آسایشگاهیک منبع آب وجود داشت کهآب آن ازطریق انشعاب شهری (فقط شب‌ها، ساعت 12 تا 5 صبح جریان داشت) تأمین می‌شد، اسرا شب‌ها از آب این منبع، در داخل آسایشگاه، برای استحمام استفاده می‌کردند.[۱]

    در بیشتر اردوگاه‌ها، اسرا مجبور بودند از آب سرد برای استحمام استفادهکنند. چون آب گرم نبود یا اگر هم وجود داشت، سهم هر اسیر مقدار بسیار کمی بود، همین امر موجب بروز بیماری‌هایی در اسرا می‌شد.

    احمد یوسف‌زاده درباره زندان استخبارات بغداد بیان می‌کند که، همهما در اتاقی که به شکل نیم‌دایره بود، اقامت داشتیم. آنجا اصلاً حمام نداشت. در طول مدت اسارتمان (حدود سهماه)، فقط یک‌بار حمام رفتیم؛ آن هم در یک دستشویی، با آفتابهبر روی خود آب سرد ریخته و خود را شست‌وشو می‌دادیم... بعد از استخبارات ما را بهرمادی 1 بردند. در طول زمانی‌كه آنجا بودیم یک اتاق حدوداً 3 در 6 وجود داشت که داخل آن روی دیوار، دورتادور، شیر و دوش‌هایی بود و اسیران در زمان آزادباش می‌توانستند از آن حمام به‌صورت عمومی استفاده کنند. آب آن معمولاً سرد بود، به‌جز هفته‌ای یک‌بار که عراقی‌ها آبگرمکن‌ها را روشن می‌کردند. در مواقعی آب تا اندازه‌ای سرد بود که وقتی اسرا آن را روی خود می‌ریختند، از برخورد آب با بدن آنها که گرم بود بخاری متصاعد می‌شد. گاهی نیز از شدت سردی آب، صدای به هم خوردن دندان‌های اسرا شنیده می‌شد[۲]

    در اردوگاه موصل 2 بین هر دو آسایشگاه، یک حمام سه‌دوشه بود، ولی این حمام‌ها هم به‌دلیل کمبود نفت و در نهایت، نبود آب گرم وضعیتی بهتر از حمام‌های قبلی نداشت، تنها تفاوت آنها با حمام قبلی این بود که عمومی نبودند. اما ازنظر امکانات و شرایط شبیه هم بودند. در موارد معدودی، از آب جمع‌شده باران بر روی زمین برای شست‌وشو و نظافت استفاده می‌شد.

شیوع بیماری‌ها

به‌علت نبودن حمام، آب گرم و نیز کمبود بهداشت، اکثر اسیران دچار شپش و بیماری‌های پوستی مانند گال می‌شدند: «یک روز تمام اسرا را در آسایشگاه‌ها جمع کرده، دستور دادند که همگی لخت شوند و بدن خود را پودر د.د.ت بمالند.» [۳]

    رحمانیان (1390) می‌گوید: «... در اردوگاه2 همه زخمی بودیم؛ در پادگانی دور از شهر موصل، ازنظر بهداشت، وضع وخیمی پیدا کرده بودیم. پس از مدتی فهمیدیم که همه آلوده به شپش شده‌اند. عراقی‌ها ما را از بقیه جدا کردند. وقتی که دیگران بیرون بودند، ما داخل بودیم و ... عراقی‌ها به وخامت اوضاع پی بردند. فرمانده دستور داد که ما هر روز به حمام برویم و برای دفع شپش به ما دارو دادند. فردای آن روز به‌جای حمام، هفت هشت تا پماد آوردند و گفتند: همه باید سر تا پایشان را پماد بزنند!» ... وقتی چاره‌ای نیافتند، اجازه دادند که به حمام برویم.» [۴]

    معصومه آباد در مورد وضعیت حمام در اردوگاه الانبار چنین می‌گوید: «گاهی رفتن به حمام یک ماه تا چهل روز طول می‌کشید و طولانی شدن فاصله بین دو حمام، ضیافت شپش‌ها را دلچسب‌تر و مصیبت ما را سنگین‌تر وغیرقابل تحمل‌تر می‌کرد.... قبلاً هم در زندان الرشید به این درد و بیماری گرفتار شده بودیم، اما قدوقواره شپش‌های الانبار با شپش‌های بغداد قابل مقایسه نبود.»[۵]

شرایط حمام رفتن

در بعضی از اردوگاه‌ها درباره حمام رفتنِ اسیران سختگیری‌هایی می‌شد و قوانینی وجود داشت. البتّه شدّت آن در اردوگاه‌های مختلف، متفاوت بود. اگر فردی به این قوانین عمل نمی‌کرد، تنبیه می‌شد. البته این محدودیت‌ها کم و زیاد می‌شد؛ گاهی حرف زدن در حمام ممنوع بود و حضور بیشتر از پنج دقیقه در حمام امكان‌پذیر نبود. گاهی هم شستن لباس در حمام ممنوع می‌شد.


    نوبرانی (1391) در کتاب رنج و گنج گفته است که چون اکثر اسیران بیش از یک لباس نداشتند، مجبور بودند که لباس‌ها را زیر دوش با عجله شسته و همان‌طور خیس بپوشند و زیر آفتاب قدم بزنند تا لباس‌ها خشک شوند. بعداً اعلام کردند که فقط صبح‌ها بعد از شست‌وشوی ظروف می‌توانیم لباس بشوییم. گاهی‌وقت‌ها نوبت به ما نمی‌رسید و لباس‌ها را باید همان‌طور چرک برمی‌گرداندیم و می‌پوشیدیم... بعضی روزها هم آب قطع می‌شد و لباس‌ها با کف روی دستمان می‌ماند. جیره ما برای یک ماهی ک بسته پودر برای ده نفر و یک صابون برای دو نفر بود.[۶]

وضعیت حمام‌ها

حمام‌ها عموماً تاریک بود و برق و رختکن نداشت و اسرا مجبور بودند لباس‌ها و حوله خود را روی دیوارهای کوتاه سیمانی دوش‌ها قرار دهند.

تلاش اسرا برای گرم کردن آب

اسرا برای تهیه آب گرم از شیوه‌های مختلفی استفاده می‌كردند؛ یکی از این شیوه‌ها گرم كردن آب به‌وسیله المنت بود. برای ساخت المنت، از سیم برقی که روکار کشیده شده بود و دو قاشق فلزی استفاده می‌کردند و مخفیانه در داخل آسایشگاه آب گرم می‌كردند.

نیز نگاه كنید بهبهداشت و درمان

كتاب‌شناسی

  1. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان
  2. یوسف‌زاده، احمد (1395). آن بیست‌وسه نفر، چ 42. تهران: سوره مهر .
  3. عطایی، سیامک (1388). سفر به شهر آزادی. بررسی روایی، تحلیلی اسارت. تهران: پیام آزادگان.
  4. رحمانیان، عبدالمجید (1388). تنفس ممنوع، خاطرات بهداشت و درمان در اسارت. چ 2. تهران: پیام آزادگان.
  5. آباد، معصومه (1393). من زنده‌ام، چ 73. تهران: بروج.
  6. نوبرانی، امیر (1391). رنج و گنج. تهران: پیام آزادگان.

سهیلا علی‌ین