فرار

از ویکی آزادگان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۱۲ توسط M-samiei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

انواع فرار اسرای ایرانی.

فرار واژه‌ای است که بدون اسارت و زندان معنایی ندارد. بی‌شک مفهوم عمیق فرار را کسی درک خواهد کرد که طعم تلخ اسارت را چشیده باشد. رزمندگان ایرانی جزو کسانی هستند که واژه فرار و ارتباط آن را با اسارت به‌خوبی درک کرده‌اند. آنها بیشتر روزها و شب‌های اول اسارت را در رؤیای فرار سپری کرده‌اند؛ به‌صورتی‌که بارها با این رؤیا به خواب رفته و با کابوس گرفتار شدن مجدد، از خواب بیدار شده‌اند.

فرار از اسارت در جبهه جنگ

فرار رزمندگان ایرانی از همان ساعات اولیه اسارت در جبهه آغاز می‌شد. اسرا تا قبل از اینکه به پشت جبهه منتقل شوند، فرصت فرار داشتند. گاهی پس از اسارت در جبهه جنگ، بر اثر حمله هوایی ایران به آن منطقه، نگهبانان عراقی کشته یا زخمی می‌شدند و رزمندگان فرصت فرار به‌دست می‌آوردند. در برخی موارد، در حین انتقال به پشت جبهه، از کم بودن یا غفلت نگهبانان استفاده و فرار می‌کردند. این نوع فرار برای اسرای ایران آسان بود؛ زیرا به منطقه آشنا بودند و نیازی به طی کردن مسافت زیادی تا خاک ایران نداشتند، اما هنگامی‌كه در این مرحله فرصت فرار پیدا نمی‌کردند، کار سخت‌تر می‌شد.

فرار از اردوگاه

عراقی‌ها در اردوگاه‌ها، موانع متعدد ایمنی همچون سیم‌خاردار و دیوار بتونی به‌كار می‌بردند و اتاق‌های نگهبانی را در فاصله‌های خیلی کم برقرار کرده بودند كه باعث شده بود فرار اسیران، به کاری تقریباً ناممکن تبدیل شود.

فرار ناموفق

یکی از نخستین فرارهای ناموفق در اردوگاه رمادی 1 اتفاق افتاد. ازآنجاکه شب‌ها نگهبانان از اردوگاه خارج می‌شدند و برای نگهبانی به پشت سیم‌های خاردار می‌رفتند، اسرا آزادی عمل بیشتری داشتند و به‌همین‌منظور، چند تن از اسرا به فکر فرار افتادند. آنها با به‌دست آوردن اره شکسته‌ای، اقدام به بریدن میله‌های پنجره آسایشگاه کردند و شب فرار کردند، اما این فرار ناموفق بود و به دستگیری آنها منجر شد.

اردوگاه 15 تکریت از سه سوله مخصوص تانک تشکیل شده بود و نزدیک به دو هزار نفر در آنجا نگه‌داری می‌شدند؛ به زخمی‌ها توجهی نمی‌کردند و اکثر اسرا، گرسنه و زخمی بودند تا اینکه چند نفر تصمیم به فرار گرفتند. آنها فکر می‌کردند که اگر در راه فرار شهید شوند، بهتر است تا به‌تدریج در اردوگاه به دست عراقی‌ها کشته شوند. یک شب از خواب‌آلودگی نگهبان سود بردند. خود را به آن‌طرف سیم‌خاردار رساندند. مدتی خسته و زخمی به راه خود ادامه دادند تا از اردوگاه دور شدند و به شهر سومار رسیدند. در تاریکی، خودرویی را که تویوتای اف دو عراقی بود، با احتیاط روشن کردند و راه افتادند. در آن ساعت از شب خودروهای نظامی زیادی در حال تردد بودند، به‌همین‌سبب کسی به آنها مشکوک نشد. تا جایی به حرکت خود ادامه دادند که مجبور به گذشتن از ایستگاه نگهبانی کنترل عراقی‌ها شدند. وقتی نگهبانان عراقی به عربی سؤالاتی از آنها کردند و نتوانستند جواب بدهند، شناخته شدند. در این مسیر ماشین‌های عراقی آنها را دنبال کردند و دوباره به اسارت درآوردند[۱].

    در طول جنگ و اسارت از این نوع فرارهایی که منجر به مرگ یا دستگیری می‌شد، در اردوگاه‌های مختلف بسیار اتفاق افتاد. عده‌ای با ماشین حمل زباله، منبع آب و مانند آن اقدام به فرار کردند، ولی یا منجر به مرگ آنها شد یا به‌علت بلد نبودن مسیر و نداشتن امکانات، بعد از چند روز دستگیر می‌شدند. این فرارها تنها پیامدی که برای تمام اسرا در آسایشگاه داشت شکنجه، عذاب، مجروحیت و گاهی شهادت بود. در اسناد مربوط به حقوق بین‌الملل، فرار برای اسیر یک حق طبیعی ذکر شده است. در کنوانسیون سوم ژنو ماده ۹۱ تا ۹۳ قوانینی درباره حقوق اسرا پس از فرار ذكر شده، چه منجر به آزادی و چه منجر به اسارت مجدد شود. اسیری که موفق به فرار شده است، در‌صورتی‌که دوباره در میدان جنگ اسیر شود، نباید به‌دلیل فرار مجازات شود (ماده ۹۱ کنوانسیون سوم ژنو). فرار ناموفق، که طی آن اسیر متواری دوباره دستگیر شود، از مجازات قضایی منع شده است (ماده ۹۲ کنوانسیون ژنو). حتی اگر اسیر جنگی در جریان فرار خود و برای تسهیل آن مرتکب تخلف یا جرائم دیگری شده باشد نیز مصون از تعقیب قضایی است؛ به شرطی که جرائم صرفاً به‌منظور تسهیل فرار باشد نه به انگیزه شخصی (ماده ۹۳ کنواکسیون سوم ژنو).

    ازآنجاکه فرار یک اسیر بی‌لیاقتی عراقی‌ها به‌خصوص فرمانده اردوگاه به‌حساب می‌آمد و موجب دردسرهای بزرگی برای آنها می‌شد، عراقی‌ها در اردوگاه‌ها قوانین بین‌الملل را رعایت نمی‌کردند و به كوچك‌ترین بهانه‌ای هم تنبیه‌های سختی اعمال می‌کردند تا اسرای ایرانی ترسیده و فکر فرار به ذهنشان خطور نکند. حال اگر فراری حتی ناموفق صورت می‌گرفت، تبعات آن گریبان‌گیر همه می‌شد و روزها و ماه‌های طاقت‌فرسایی را برای ساکنین آن اردوگاه رقم می‌زد. همه را بازجویی و شکنجه می‌کردند که هم‌دستان احتمالی را پیدا و مجازات کنند. پنجره و در آسایشگاه را می‌بستند و تا مدتی اجازه خروج به اسرا نمی‌دادند. حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین ابوترابی‌فرد با نظر به این پیامدها و بعد از تبیین و بازبینی مسائل، به‌طور ضمنی با فرار مخالفت کرد.

فرار موفق

یکی از فرار‌هایی که منجر به آزادی شد، شب عید در اردوگاه موصل 1 اتفاق افتاد. در انتهای این اردوگاه انبار بزرگی واقع بود که تدارکات عراقی‌ها مستقر در اردوگاه از آنجا تأمین می‌شد و در آن از لباس، پوتین، اسلحه، نارنجک، انواع وسایل فردی نظامی گرفته تا پتو، کیسه‌خواب و مانند آن موجود بود. درِ انبار بسته بود، اما پنجره‌ای با فاصله حدود دوونیم متر از زمین داشت که به‌آسانی باز می‌شد و اسرا پس از فهمیدن این قضیه دور از چشم نگهبانان به انبار نفوذ می‌کردند. در ضلع دیگر انبار، پنجره‌ای بود با همان فاصله که به بیرون از قلعه راه داشت. در ابتدا قصد نفوذ به انبار، دستبرد به وسایل دشمن بود. چند عدد نارنجک، کلت کمری، تعدادی لیوان، بشقاب، یک رادیوی یک‌موج ازجمله وسایلی بود که از انبار به داخل اردوگاه آمد.

    شب عید 13۶۲ بود. عراقی‌ها به مناسبت عید نوروز تا نیمه‌های شب، در آسایشگاه را باز گذاشته بودند و از صبح تا فردای آن روز، آماری در کار نبود. دو نفر، که اهل غرب کشور بودند و با یک سرباز عراقی دوست شده بودند، با طرح یک نقشه قبلی و با استفاده از وسایل ربوده‌شده انبار، شبانگاه با شکستن نرده پنجره حمام به بیرون راه یافتند و با کمک آن سرباز به‌جانب ایران روانه شدند. فردا ساعت ۱۱ صبح عراقی‌ها متوجه فقدان آن دو نفر شدند. با عجله چندین‌بار آمار گرفتند. همه جای اردوگاه را گشتند و با مشاهده نرده شکسته پنجره، همه‌چیز مشخص شد. دقایقی بعد چند بالگرد گشت با دقت منطقه را جست‌وجو کردند؛ اما آن دو نفر، که لباس عربی پوشیده بودند، با استتار و به‌راحتی از محدوده اردوگاه دور و به‌سوی مرزهای ایران روانه شده بودند. عراقی‌ها مسئول آسایشگاه و تنی چند از دوستان آنان را برای بازجویی بردند و بی‌رحمانه شکنجه كردند، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. افسر عراقی چند ساعت بعد، ترفند جالبی به‌کار برد. او اعلام کرد که هر دو اسیر دستگیر شده‌اند و به‌زودی اعدام خواهند شد، اما همه فهمیدند این ادعا بی‌اساس است؛ چون بازجویی‌ها و شکنجه‌ها هنوز ادامه داشت.

    چند هیئت از بغداد به اردوگاه آمدند و محل فرار را بررسی كردند. از‌آن‌پس همه پنجره‌های پشتی با بلوک و سیمان مسدود شد و راکد شدن هوا مشکلات تنفسی برای اسرا به بار آورد. نماز جماعت، داشتن کاغذ و قلم و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع شد. ساعات آزادی بسیار محدود گشت و دو نفر از کسانی که به بازجوبی رفته بودند، صدمات جبران‌ناپذیری خوردند و معلول شدند. چند ماه بعد نامه‌ای از دونفر به دست یکی از بچه‌ها رسید و خبر داده بودند که سلامت به ایران رسیده‌اند. متأسفانه محمد سوری بر اثر شکنجه مداوم به‌خاطر فرار آنان به شهادت رسید و غمی بزرگ بر دل‌ها نهاد. کادر عراقی مسئول اردوگاه تعویض شد و با انتقال عده زیادی به اردوگاه دیگر، قضیه فرار کم‌کم پایان پذیرفت. آن دو نفر به ایرن رسیدند، اما اسرا با دادن یک شهید و یک معلول، بسیاری از امکانات رفاهیِ خود را نیز از دست دادند[۲]. البته سه اسیر ایرانی، که قبل از شروع رسمی جنگ به‌ اسارت درآمده بودند، موفق شدند از زندان‌های رژیم بعث فرار کنند و خودشان را به ایران برسانند. پرویز کرمی یکی از این سه نفر بود که با شروع رسمی جنگ در جبهه به شهادت رسید.

نیز نگاه کنید به

کتاب‌شناسی

  1. احمدزاده، میکائیل (۱۳۸۷). اردوگاه ۱۵ تکریت. ارومیه: زلال کوثر.
  2. عطایی، سیامک (۱۳۸۹). سفر به شهر آزادی. تهران: پیام آزادگان.

برای مطالعه بیشتر

سالمی‌نژاد، علی‌رضا (۱۳۸۶). دانستنی‌های آزادگان. تهران: پیام آزادگان.

پروین کاشانی‌زاده